lusty

/ˈləsti//ˈlʌsti/

معنی: قوی، تندرست، خوش بنیه، شهوت انگیز
معانی دیگر: پر نیرو، پر توان، توانمند، دارای کمر قرص، پر رونق، پر جوش و خروش، زنده و پر کنش، شهوانی، شهوتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: lustier, lustiest
مشتقات: lustily (adv.), lustiness (n.)
(1) تعریف: exceptionally healthy and vigorous; robust.
مترادف: fit, hearty, robust, vigorous
متضاد: effete, feeble, weak
مشابه: blooming, energetic, hale, healthy, lively

- The lusty infant was growing well.
[ترجمه گوگل] نوزاد هوس انگیز به خوبی رشد می کرد
[ترجمه ترگمان] نوزاد نیرومند حالش خوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The newborn let out a lusty cry.
[ترجمه گوگل] نوزاد تازه متولد شده فریاد هوس انگیزی کشید
[ترجمه ترگمان] نوزاد گریه شدیدی سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: hearty; strong.
مترادف: hearty, husky, robust, stalwart, strapping, strong, sturdy
متضاد: feeble, weak
مشابه: beefy, brawny, burly, muscular, powerful, red-blooded, stout

- The two lusty sons helped their father fell the tree and chop the wood.
[ترجمه گوگل] دو پسر شهوتمند به پدرشان کمک کردند تا درخت را بیفتد و هیزم را خرد کند
[ترجمه ترگمان] دو پسر خوش بنیه به پدرشان کمک کردند که درخت را زمین بزند و هیزم بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lustful.
مترادف: horny, lascivious, libidinous, lustful, passionate, randy
مشابه: erotic, hot, lecherous, lewd, salacious

- The lusty soldiers sought out the prostitutes of the town.
[ترجمه گوگل] سربازان شهوانی به دنبال روسپی های شهر می گشتند
[ترجمه ترگمان] سربازان نیرومند بدنبال بیرون آوردن فواحش شهر می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a lusty young city
شهر جدید و پر رونق

2. a tart, lusty wine of the country
شراب دبش و قوی روستایی

3. even the old man enjoyed his lusty moments
حتی آن پیرمرد هم از لحظات شهوانی خود بهره مند می شد.

4. her brothers were tall, healthy and lusty
برادران او بلند قامت و سالم و خوش بنیه بودند.

5. We could hear the lusty singing of the church choir.
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم آواز هوس انگیز گروه کر کلیسا را ​​بشنویم
[ترجمه ترگمان]صدای آواز خوان سرود خوانان کلیسا را می شنیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Gorham is. . . rather lusty, and has an agreeable and pleasing manner.
[ترجمه گوگل]آقای گورهام است نسبتاً شهوانی است و حالتی پسندیده و پسندیده دارد
[ترجمه ترگمان]آقای Gorham خیلی خوب است و رفتار مطبوع و مطبوعی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wexford was reminded of a butterfly, fresh and lusty, that has escaped from a dried chrysalis.
[ترجمه گوگل]وکسفورد به یاد پروانه‌ای تازه و شاداب افتاد که از گل داودی خشک شده فرار کرده است
[ترجمه ترگمان]Wexford به یاد پروانه ای بود که از a خشک گریخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The baby gave a lusty cry.
[ترجمه گوگل]بچه گریه هوسناکی کشید
[ترجمه ترگمان]بچه گریه شدیدی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A young swain more virile and lusty than he?
[ترجمه گوگل]سوئن جوانی زرنگ تر و شهوتران تر از او؟
[ترجمه ترگمان]A از او more و lusty است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the savage being a stout lusty fellow, closing in with him, had thrown him down.
[ترجمه گوگل]اما وحشی که یک هموطنان تنومند شهوانی بود و به او نزدیک شد، او را به پایین انداخته بود
[ترجمه ترگمان]اما آن وحشی که آدم نیرومندی بود با او نزدیک می شد، او را به زمین انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the benches in his shop were the lusty and valiant young men.
[ترجمه گوگل]روی نیمکت‌های مغازه‌اش، مردان جوان شهوت‌پسند و دلاور بودند
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت ها در his مردان جوان و شجاع بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has a strong and lusty son.
[ترجمه گوگل]او پسری قوی و باهوش دارد
[ترجمه ترگمان]پسر قوی و نیرومندی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has his lusty Spring, when fancy clear.
[ترجمه گوگل]او بهار شهوت انگیز خود را دارد، وقتی که روشن است
[ترجمه ترگمان]او بهار پر شور خود را دارد، آن هم زمانی که تصورش را بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Small Cause, I ween, has lusty Youth to plain.
[ترجمه گوگل]به نظر من، Small Cause، جوانی هوس انگیز را دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر من، وطن کوچک جوانان پر شور جوانان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mary is a lusty singer and a devastating take - off artist.
[ترجمه گوگل]مری یک خواننده هوس انگیز و یک هنرمند ویرانگر است
[ترجمه ترگمان]ماری یک خواننده پرشور و یک هنرمند take است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

تندرست (صفت)
fit, well, bouncing, healthy, buxom, healthful, lusty

خوش بنیه (صفت)
sturdy, strong, robust, healthy, wholesome, hale, strapping, lusty

شهوت انگیز (صفت)
obscene, luscious, lascivious, voluptuous, lusty, sexy

انگلیسی به انگلیسی

• vigorous, healthy, strong; full of vitality and life; enthusiastic; lustful, lecherous
lusty means healthy and strong; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : lust
✅️ اسم ( noun ) : lust / lustiness
✅️ صفت ( adjective ) : lustful / lusty
✅️ قید ( adverb ) : lustfully / lustily
...
[مشاهده متن کامل]

❗️دوستان دقت داشته باشید با اینکه تمامی این کلمات از یک ریشه هستند، اما معانی ستون سمت چپ، کاملا متفاوت با ستون سمت راست است
معانی تمامی کلمات را سرچ کنید تا به درستی بتوانید از آنها استفاده کنید

هوس آلود

بپرس