lustreless


بی جلا، بی برق، بیرونق

جمله های نمونه

1. This one had lustreless brown hair, very straight, hanging about a pale, underground face.
[ترجمه گوگل]این یکی موهای قهوه‌ای بدون براقی داشت، بسیار صاف، رنگ پریده و زیر زمینی آویزان بود
[ترجمه ترگمان]این یکی موهای قهوه ای روشنش را صاف و صاف داشت و به صورت رنگ پریده و زیر زمینی آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She lay, apathetic, dull as the lustreless droop of her hair on the pillows.
[ترجمه گوگل]او دراز کشیده بود، بی تفاوت، کسل کننده مانند افتادگی بی درخشش موهایش روی بالش
[ترجمه ترگمان]در حالی که موهای خود را روی بالش ها می گذاشت، بی حال و بی روح به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And Sylvie's pallid face and lustreless eyes as she said goodbye to her daughter stayed imprinted on her memory.
[ترجمه گوگل]و چهره ی رنگ پریده و چشمان بی درخشش سیلو در هنگام خداحافظی با دخترش در خاطراتش ماندگار شد
[ترجمه ترگمان]و چهره رنگ پریده و چشم های بی فروغ و چشمان خاموشش را که با دخترش در آن جا مانده بود، به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The day was cool and rather lustreless; the first note of autumn had been struck.
[ترجمه گوگل]روز خنک و نسبتاً بی درخشش بود اولین نت پاییز زده شده بود
[ترجمه ترگمان]روز سرد و نسبتا ملایم بود؛ نخستین نشانه های پاییز به حیرت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Palpitation, lustreless, complexion, dizziness, blurring of vision, shortness of breath, lassitude, pale tongue with tooth prints, thready, weak or intermittent pulse.
[ترجمه گوگل]تپش قلب، بدون درخشندگی، رنگ چهره، سرگیجه، تاری دید، تنگی نفس، سستی، زبان رنگ پریده با اثر دندان، نخ، نبض ضعیف یا متناوب
[ترجمه ترگمان]palpitation، زرد رنگ، گیجی، گیجی، ناپدید شدن، تنگی نفس، تنگی نفس، تنگی نفس، تنگی نفس، ضعیف، ضعیف، ضعیف، ضعیف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The early autumn was lustreless and slack.
[ترجمه گوگل]اوایل پاییز بی درخشش و سستی بود
[ترجمه ترگمان]اوایل پاییز، هوا تاریک و سست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Calf and morocco can dry out to become lifeless and lustreless, instead of sprightly and glowing.
[ترجمه گوگل]گوساله و مراکش می توانند خشک شوند و به جای درخشان و درخشان شدن، بی جان و بی تاب شوند
[ترجمه ترگمان]ماهیچه ساق پا و چرم را می توان خشک کرد تا به جای نشاط و درخشندگی باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Below his raincoat his trousers showed the damp, and his shoes were lustreless from their soaking.
[ترجمه گوگل]زیر کت بارانی شلوارش رطوبت را نشان می داد و کفش هایش از خیس شدنشان بی براق بودند
[ترجمه ترگمان]زیر بارانی، شلوارش مرطوب بود، و کفش هایش از خیس شدن هوا کدر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cold, pale sunlight fell on their gloomy faces, long hair and lustreless eyes.
[ترجمه گوگل]نور سرد و رنگ پریده آفتاب بر چهره‌های عبوس، موهای بلند و چشمان بی‌درخشش آن‌ها می‌تابید
[ترجمه ترگمان]آفتاب سرد و رنگ پریده به صورت تیره و تار موی بلند و چشمان بی فروغ خود می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prince Bagration turned to the officer of the suite and stared at him with his lustreless eyes in silence.
[ترجمه گوگل]شاهزاده باگریون رو به افسر سوئیت کرد و با چشمان بی درخشش در سکوت به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده باگراتیون به طرف افسر ملتزم رکاب برگشت و با چشمان خاموشش به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lackluster; without luster; lacking brightness; dim

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : luster ( lustre ) / lustering ( lustring )
✅️ صفت ( adjective ) : lustrous / lusterless ( lustreless ) / lustered ( lustred )
✅️ قید ( adverb ) : lustrously

بپرس