lurid

/ˈlʊrəd//ˈlʊərɪd/

معنی: زننده، ترسناک، تیره، رنگ پریده، موحش، کم رنگ و پریده، بطور ترسناک یا غم انگیز، رنگ زرد مایل به قرمز
معانی دیگر: جلف، (به طور زننده) رنگارنگ، (به طور زننده) هیجان انگیز، (به طور زننده) خشن یا شهوت انگیز، (نادر) رنگ پریده، بی رنگ و آب، درخشش (مانند شعله از میان دود)، مستهجن، شعله تیره، شعله دودنما

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: luridly (adv.), luridness (n.)
(1) تعریف: horrifying; gruesome; shocking.
مترادف: appalling, frightful, gruesome, shocking
مشابه: bloodcurdling, dreadful, gory, horrible, macabre, monstrous, terrible

- The city lived in fear as the lurid murders increased.
[ترجمه مجتبی عبیری] بت افزایش قتل های هولناک شهر در هاله ای از وحشت فرو رفته بود
|
[ترجمه گوگل] با افزایش قتل های وحشتناک، شهر در ترس زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان] شهر در ترس و وحشت به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: sensational; shocking or dramatic.
مترادف: sensational
مشابه: dramatic, emotional, graphic, melodramatic, vivid

- They wanted to hear all the lurid details of the messy divorce.
[ترجمه گوگل] آنها می خواستند تمام جزئیات مبهم طلاق کثیف را بشنوند
[ترجمه ترگمان] آن ها می خواستند تمام جزئیات ترسناک آن طلاق کثیف را بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: emitting a glaringly bright red glow.
مترادف: glowing
مشابه: bright, fiery, glaring, red, red-hot

- Lurid flames engulfed the crash site.
[ترجمه گوگل] شعله های آتش شدید محل سقوط هواپیما را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان] شعله های آتش در محل حادثه غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a lurid tale
یک داستان مستهجن

2. the lurid details of the crime
جزئیات مشمئز کننده ی جنایت

3. Some reports have contained lurid accounts of deaths and mutilations.
[ترجمه گوگل]برخی گزارش‌ها حاوی گزارش‌های مبهمی از مرگ‌ها و قطع عضوها هستند
[ترجمه ترگمان]برخی گزارش ها شامل حساب های دقیقی از مرگ و میر می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You can read all the lurid details of the affair in today's paper.
[ترجمه گوگل]شما می توانید تمام جزئیات مبهم این ماجرا را در روزنامه امروز بخوانید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید تمام جزئیات ماجرا را در روزنامه امروز بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The papers gave the lurid details of the murder.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها جزییات مبهم قتل را بیان کردند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها جزئیات ترسناک قتل را به او دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Accurate reporting takes second place to lurid detail.
[ترجمه گوگل]گزارش‌دهی دقیق در جایگاه دوم نسبت به جزئیات مبهم قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]گزارش دقیق مکان دوم را به جزئیات وحشتناک اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She gave us a lurid description of the birth.
[ترجمه گوگل]او توصیفی مبهم از تولد به ما داد
[ترجمه ترگمان] اون به ما یه توصیف ترسناک در مورد تولد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The paper gave all the lurid details of the murder.
[ترجمه گوگل]این روزنامه تمام جزئیات مبهم قتل را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]کاغذ همه جزئیات ترسناک قتل را شرح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The King had been putting about lurid rumours for months.
[ترجمه گوگل]پادشاه ماه ها بود که در مورد شایعات مبهم صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]چند ماه بود که پادشاه شایعات lurid را سر زبان ها انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That's a very lurid shade of lipstick she's wearing.
[ترجمه گوگل]رژ لبی که او می پوشد، رنگ بسیار گیج کننده ای است
[ترجمه ترگمان]این یه رنگ قرمز کم رنگ از ماتیک بود که پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Disappointment followed, the lurid projector of mental pictures shut down and I was left feeling I ought to have known better.
[ترجمه گوگل]ناامیدی به دنبال داشت، پروژکتور هولناک تصاویر ذهنی خاموش شد و من احساس کردم که باید بهتر می دانستم
[ترجمه ترگمان]ناامیدی به دنبال آن می امد، تصاویر ترسناک تصاویر ذهنی در بسته بودند و من احساس می کردم که باید بهتر از این می دانستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were several lurid reports of atrocities in the border area.
[ترجمه گوگل]چندین گزارش مبهم از جنایات در منطقه مرزی منتشر شد
[ترجمه ترگمان]چندین گزارش ترسناک از قساوت در منطقه مرزی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There were dinosaurs painted in lurid green and red, and two big yellow Tonka trucks.
[ترجمه گوگل]دایناسورهایی بودند که با رنگ های سبز و قرمز رنگ آمیزی شده بودند و دو کامیون تونکا زرد بزرگ
[ترجمه ترگمان]دایناسورها در رنگ های سبز کم رنگ و قرمز و دو کامیون بزرگ زرد رنگ نقاشی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A lurid miasma dazed his vision.
[ترجمه گوگل]یک میاسما مبهم دید او را مبهوت کرد
[ترجمه ترگمان]بخار lurid vision او را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The carpets were a lurid shade of green.
[ترجمه گوگل]فرش‌ها سایه‌ای از سبز بودند
[ترجمه ترگمان]قالی ها به رنگ سبز تیره رنگی سبز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

ترسناک (صفت)
hideous, ugly, scarey, scary, appalling, terrible, dreadful, ghastly, formidable, fearsome, grim, tremendous, forbidding, dire, horrid, direful, lurid, macabre, direst, terrific, hair-raising, redoubtable, nightmarish, trepid

تیره (صفت)
obscure, thick, dark, dim, black, gloomy, heavy, somber, sombre, muddy, turbid, murky, fuzzy, murk, nebulous, caliginous, overcast, cloudy, lurid, indistinct, tawny, darkling, fulvous, fuscous, inky

رنگ پریده (صفت)
colorless, wan, ghastly, peaked, pale, pallid, lurid, whey-faced

موحش (صفت)
horrific, horrible, lurid, redoubtable

کم رنگ و پریده (صفت)
lurid

بطور ترسناک یا غم انگیز (صفت)
lurid

رنگ زرد مایل به قرمز (صفت)
lurid

انگلیسی به انگلیسی

• terrible, dreadful, horrible, appalling; shocking, sensational; unnaturally bright, glaring; pale, sallow
something that is lurid involves a lot of violence or sex; used showing disapproval.
lurid things are very brightly coloured.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Presenting shocking or sensational details 🔥😮
🔍 مترادف: Gruesome
✅ مثال: The tabloid was known for its lurid headlines and exaggerated stories.
دلمُرده
زننده
تندوتیز
اَجق وجق
مستهجن ، خشن
سوال کنکور ارشد ۹۶
( گزارش، داستان و. . . ) هولناک، تکان دهنده، ترسناک
تند ، زننده
مستهجن، زرق و برق دار، اجق وجق
سرخ فام، درخشان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : luridness
✅️ صفت ( adjective ) : lurid
✅️ قید ( adverb ) : luridly
هیجان انگیز
تکان دهنده
زشت و زننده gruesome, grisly , ugly
جلف
مخوف ولی در عین حال جذاب
ترسناک/ هولناک shocking
جزء به جزء و دقیق و گویا graphic
• Lurid stories of sexual harrassment
• spare me the lurid details; the details which
( causes shocking or ugly images in the mind

1 - زننده و غم انگیز ( احساساتی )
2 - زننده و ترسناک
3 - زردمایل به قرمز
4 - کم رنگ و پریده

بپرس