lunacy

/ˈluːnəsi//ˈluːnəsi/

معنی: دیوانگی، حماقت، جنون، خواب گردی
معانی دیگر: خلی، بی عقلی، چلی، (سابقا) جنون گاه به گاه (که فکر می کردند با شکل ماه سر و کار دارد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lunacies
(1) تعریف: mental derangement; insanity.
مترادف: dementia, derangement, insanity, madness
متضاد: sanity
مشابه: craziness, frenzy, psychosis

(2) تعریف: wild and foolish thinking or behavior, or an instance of this.
مترادف: craziness, folly, foolishness, imbecility, insanity, madness, wildness
مشابه: absurdity, frenzy, stupidity

جمله های نمونه

1. selling the house would be sheer lunacy
فروش خانه حماقت محض خواهد بود.

2. It would be lunacy to try to climb the mountain in this weather.
[ترجمه گوگل]تلاش برای بالا رفتن از کوه در این هوا دیوانگی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]برای بالا رفتن از کوه در این آب و هوا، دیوانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was sheer lunacy spending all that money.
[ترجمه گوگل]خرج کردن این همه پول دیوانگی محض بود
[ترجمه ترگمان]این دیوانگی محض بود که تمام آن پول را خرج می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's sheer lunacy driving in this weather.
[ترجمه گوگل]رانندگی در این هوا دیوانگی محض است
[ترجمه ترگمان]این دیوانگی محض است که در این آب و هوا رانندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "That's lunacy," he blustered.
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت گفت: "این دیوانگی است "
[ترجمه ترگمان]او با خشم گفت: \" این دیوانگی است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's sheer lunacy driving in such weather.
[ترجمه گوگل]رانندگی در چنین هوایی دیوانگی محض است
[ترجمه ترگمان]این دیوانگی محض است که در چنین هوایی پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It remains lunacy to produce yet more coal to add to power stations' stockpiles.
[ترجمه گوگل]تولید زغال‌سنگ بیشتر برای افزودن به ذخایر نیروگاه‌ها دیوانگی است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تولید زغال سنگ بیشتر برای افزودن به ذخایر نیروگاه ها غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This sort of lunacy goes on every day in the public schools and universities of our nation.
[ترجمه گوگل]این نوع دیوانگی هر روز در مدارس دولتی و دانشگاه های کشور ما ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]این نوع دیوانگی هر روز در مدارس عمومی و دانشگاه های کشور ما صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In drunken lunacy we had two execrable hamburgers and three orders of cold, greasy fries at the refreshment stand.
[ترجمه گوگل]در دیوانگی مستی، دو همبرگر و سه سفارش سیب زمینی سرخ شده سرد و چرب در غرفه نوشیدنی داشتیم
[ترجمه ترگمان]در جنون مستی دو نوع همبرگر نفرت انگیز و سه فرمان سرد و چرب با سیب زمینی سرخ کرده در هوای تازه داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It seemed an act of sheer lunacy.
[ترجمه گوگل]این یک عمل دیوانه وار محض به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]دیوانگی محض به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It would be sheer lunacy to turn down a great offer like that.
[ترجمه گوگل]رد کردن یک پیشنهاد عالی مانند آن دیوانگی محض است
[ترجمه ترگمان]دیوانگی محض بود که چنین پیشنهاد بزرگی را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The signs of inherent lunacy have always been there.
[ترجمه گوگل]نشانه های دیوانگی ذاتی همیشه وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]نشانه های جنون ذاتی همیشه در آنجا وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thanks to Greek profligacy, German intransigency and Kim-Il-Jong's lunacy, we have U. S. bond buyers that are no longer rational investors.
[ترجمه گوگل]به لطف ولخرجی یونان، ناسازگاری آلمان و دیوانگی کیم ایل جونگ، ما خریداران اوراق قرضه آمریکایی داریم که دیگر سرمایه گذاران منطقی نیستند
[ترجمه ترگمان]به لطف هرزگی یونانی، intransigency آلمانی و \"کیم جونگ ایل\" (کیم جونگ ایل - جونگ)، ما U را داریم اس خریداران اوراق قرضه که دیگر سرمایه گذاران منطقی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't want anybody to misunderstand this lunacy.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم کسی این دیوانگی را اشتباه درک کند
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم کسی این دیوانگی را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But all this was essentially dreamy lunacy.
[ترجمه گوگل]اما همه اینها اساساً دیوانگی رویایی بود
[ترجمه ترگمان]اما همه این ها واقعا دیوانگی محض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

حماقت (اسم)
idiocy, foolishness, stupidity, idiotism, asininity, folly, silliness, hebetude, lunacy, fatuity, unreason, tommyrot

جنون (اسم)
insanity, dementia, lunacy, psychosis

خواب گردی (اسم)
lunacy, sleepwalking, night walking, noctambulism, somnambulism

انگلیسی به انگلیسی

• craziness, madness, insanity; fits of madness which occur intermittently; foolishness
lunacy is behaviour which seems very strange or foolish.

پیشنهاد کاربران

noun
[noncount]
1 a : extreme foolishness
◀️Quitting her job was an act of sheer/pure lunacy. [=madness]
b : something that is very foolish
◀️Quitting her job was lunacy.
◀️It would be lunacy [=madness] to try driving home in this storm.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️His idea was considered total/sheer/complete lunacy.
2 old - fashioned : extreme mental illness : insanity
◀️ I'm not even a Trumper but this alone is enough to make me want to vote for him. End this lunacy now.
دیوانگی - اوج حماقت

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : lunacy
✅️ صفت ( adjective ) : lunatic
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس