lumps

تخصصی

[نساجی] قلمبه آهار در چله - گلوله ها با قلمبه های مغز خشک و حل نشده رنگ در محلول رنگ

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
توده / برجستگی / غده ی غیرعادی
در زبان پزشکی و اطلاع رسانی عمومی:
اشاره به توده ای قابل لمس در بدن که ممکن است نشانه ی بیماری، التهاب، یا رشد غیرطبیعی باشد
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( پزشکی – هشدار اولیه ) :**
توده ای غیرعادی که زیر پوست یا در اندام ها ظاهر می شود و ممکن است نشانه ی اولیه ی سرطان یا عفونت باشد
مثال: If you notice a lump, consult your doctor.
اگه توده ای حس کردی، با پزشک مشورت کن.
2. ** ( عمومی – برجستگی فیزیکی ) :**
برآمدگی یا غده ای که در اثر ضربه، التهاب، یا تجمع بافت ایجاد می شود
مثال: He had a painful lump on his leg.
یه توده ی دردناک روی پاش داشت.
3. ** ( استعاری – احساس فیزیکی یا عاطفی ) :**
گاهی به صورت استعاری برای توصیف احساس گره یا فشار در گلو هنگام هیجان یا غم به کار می رود
مثال: I felt a lump in my throat during the speech.
هنگام سخنرانی یه بغض تو گلوم حس کردم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
nodule – bump – swelling – mass – growth – knot

کلوخ
توده
کُپّه
قطعه قطعه
گلوله گلوله
توده
گلوله گلوله ( مثلا در خمیر )
تومور
جوش