lullaby

/ˈlələˌbaɪ//ˈlʌləbaɪ/

معنی: لالایی، لالایی خواندن
معانی دیگر: (با لالایی) آرام کردن، گهواره سرود، بنگره، (موسیقی) آهنگ لالایی، آهنگ خواب انگیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lullabies
• : تعریف: a song sung esp. to put a child to sleep.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lullabies, lullabying, lullabied
• : تعریف: to soothe or put to sleep by or as if by singing a lullaby.

جمله های نمونه

1. to sing a lullaby
لالایی خواندن

2. the murmur of the distant brook was like a lullaby
زمزمه ی جویبار دور دست شبیه به لالایی بود.

3. She was singing a lullaby to her child.
[ترجمه گوگل]داشت برای فرزندش لالایی می خواند
[ترجمه ترگمان]او برای بچه اش لالایی می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lullaby had the baby into the Land of Nod in half an hour.
[ترجمه گوگل]لالایی بچه را در نیم ساعت وارد سرزمین نود کرد
[ترجمه ترگمان]در عرض نیم ساعت، لالایی کودک را در سرزمین ناد یده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mother was crooning a lullaby to her baby.
[ترجمه گوگل]مادر داشت برای نوزادش لالایی می خواند
[ترجمه ترگمان]مادر برایش لالایی می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The mother sang her baby a lullaby.
[ترجمه گوگل]مادر برای نوزادش لالایی خواند
[ترجمه ترگمان]مادر برایش لالایی می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She said that all night long, like a lullaby, sometimes shaking me to keep me from nodding off.
[ترجمه گوگل]او گفت که تمام شب، مثل یک لالایی، گاهی مرا تکان می دهد تا سرم را تکان ندهد
[ترجمه ترگمان]او گفت که تمام شب، مانند یک لالایی، گاهی مرا تکان می دهد تا سرم را تکان دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So was a lullaby, played on a guitar.
[ترجمه گوگل]لالایی هم که با گیتار نواخته شد
[ترجمه ترگمان]، یه لالایی بود با گیتار زدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That indeed is the principle of the lullaby, whose slow rhythm and repeated words and phrases promote a state of drowsiness.
[ترجمه گوگل]در واقع این اصل لالایی است که ریتم آهسته و کلمات و عبارات مکرر آن باعث ایجاد حالت خواب آلودگی می شود
[ترجمه ترگمان]در واقع این اصل لالایی است که ریتم آرام آن و کلمات و عبارات تکرار شونده یک حالت خواب آلودگی را ترویج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a lullaby with simple words and a complex, Oriental-sounding tune.
[ترجمه گوگل]این لالایی با کلمات ساده و لحنی پیچیده و با صدای شرقی بود
[ترجمه ترگمان]این یک لالایی با کلمات ساده و آهنگی پیچیده و با آهنگ شرقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She gently crooned a lullaby.
[ترجمه گوگل]او به آرامی یک لالایی را زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]آهسته زمزمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The lullaby had the baby into the land of Nod in no time.
[ترجمه گوگل]لالایی بچه را در کمترین زمان وارد سرزمین نود کرد
[ترجمه ترگمان]این لالایی بچه را به خواب تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The duchess sang a sort of lullaby to the baby.
[ترجمه گوگل]دوشس نوعی لالایی برای کودک خواند
[ترجمه ترگمان]دوشس برای کودک یک نوع لالایی خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When Uncle Satchmo sings his lullaby.
[ترجمه گوگل]وقتی عمو ساچمو لالایی اش را می خواند
[ترجمه ترگمان]وقتی که عمو Satchmo لالایی می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The category includes ballad, carcl, sea shanty and lullaby.
[ترجمه گوگل]این دسته شامل تصنیف، کارکل، سایبان دریایی و لالایی است
[ترجمه ترگمان]این گروه شامل ballad، carcl، کلبه دریایی و لالایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لالایی (اسم)
cradlesong, lullaby

لالایی خواندن (فعل)
lull, lullaby

انگلیسی به انگلیسی

• soothing song sung to children at bedtime
lull with a lullaby, sing lullaby to an infant
a lullaby is a quiet song which you sing to help a child go to sleep.

پیشنهاد کاربران

۱. لالایی ۲. زمزمه
مثال:
the sound of Brahms's lullaby
صدای لالایی براهام
لالایی

بپرس