lucky

/ˈləki//ˈlʌki/

معنی: خوشحال، خجسته، بختیار، خوشبخت، خوش قدم، خوش شانس، سفیدبخت، بانوا، خوش اقبال، خوش یمن
معانی دیگر: نیک بخت، بلند اختر، خوشبختی آور، بلاگردان، شگون دار، دارای آمد، فرخ، فرخنده، از روی خوش شانسی، ناشی از اقبال نیک، نیک اخترانه، موفقیت آمیز، کامکار، کامیاب، بهروز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: luckier, luckiest
مشتقات: luckiness (n.)
(1) تعریف: resulting from or having good fortune.
مترادف: blessed, fortunate, happy, providential
متضاد: hapless, luckless, poor, unfortunate, unlucky
مشابه: auspicious, fortuitous, opportune, propitious

- It was lucky that an ambulance was near.
[ترجمه Zahra] خوش شانس بود که امبولانس به سرعت میامد
|
[ترجمه zhale] او خوش شانس بود که امبلانس نزدیک بود
|
[ترجمه امیر] خوش شانس بود که آمبولانس نزدیک ما بود
|
[ترجمه kimia] خوش شانس بود که امبولانس بهش نزدیک بود
|
[ترجمه Pooya moein ] او شانس اورد که یک آمبولانس نزدیک بود .
|
[ترجمه Tahmineh] او خوش شانس بود که یک آمبولانس نزدیک بود
|
[ترجمه گوگل] خوشبختانه آمبولانس نزدیک بود
[ترجمه ترگمان] شانس آوردیم که آمبولانس نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You're a lucky man to have a wonderful family and a job that you love.
[ترجمه گوگل] شما مرد خوش شانسی هستید که یک خانواده عالی و شغلی دارید که دوست دارید
[ترجمه ترگمان] تو مرد خوش شانسی هستی که یک خانواده عالی و شغلی داری که تو دوستش داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: believed to bring good fortune.
مشابه: charmed, magic, magical

- Seven is my lucky number.
[ترجمه کیمیا] عددهفت شماره شانس منه
|
[ترجمه نگین] عدد هفت عدد شانس من است .
|
[ترجمه گوگل] هفت عدد شانس من است
[ترجمه ترگمان] هفت تا شماره شانس منه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He wears his lucky socks at every game.
[ترجمه گوگل] او در هر بازی جوراب های خوش شانس خود را می پوشد
[ترجمه ترگمان] اون جورابای خوش شانسی خودش رو تو هر بازی می پوشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a lucky bead
مهره ی شگون دار

2. a lucky change
دگر گونی موفقیت آمیز

3. a lucky escape from certain death
فرارنیک بختانه از مرگ حتمی

4. a lucky strike
رو آوردن بخت

5. you lucky beggar!
ای ناقلا!

6. be lucky to
خوش اقبال بودن در،شانس آوردن

7. you were lucky not to get arrested
شانس آوردی که بازداشت نشدی.

8. you're a lucky dog!
بچه خوش شانسی هستی !

9. he is a lucky man
او مرد خوش شانسی است.

10. thirty is my lucky number
عدد سی برای من آمد دارد.

11. this is my lucky sign
این علامت برای من آمد دارد.

12. she answered all of the questions correctly by a series of lucky hits
خوش شانسی پشت سر هم موجب شد که همه ی پرسش ها را درست پاسخ بدهد.

13. I should add that we are very lucky.
[ترجمه گوگل]باید اضافه کنم که ما خیلی خوش شانسیم
[ترجمه ترگمان]من باید اضافه کنم که ما خیلی خوش شانس هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You're very lucky to be alive after that accident.
[ترجمه گوگل]شما خیلی خوش شانس هستید که بعد از آن تصادف زنده هستید
[ترجمه ترگمان]بعد از اون تصادف خیلی خوش شانس بودی که زنده موندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I feel almost ashamed that I've been so lucky.
[ترجمه گوگل]من تقریباً شرمنده هستم که اینقدر خوش شانس بوده ام
[ترجمه ترگمان]احساس شرم می کنم که خیلی خوش شانس بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This must be my lucky day.
[ترجمه گوگل]این باید روز شانس من باشد
[ترجمه ترگمان]این باید روز شانس من باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She counted herself lucky that she still had a job.
[ترجمه گوگل]او خود را خوش شانس می دانست که هنوز کار دارد
[ترجمه ترگمان]او خود را خوش شانس می دانست که هنوز کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The lucky winner will be able to choose from three different holidays.
[ترجمه گوگل]برنده خوش شانس می تواند از بین سه تعطیلات مختلف یکی را انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]برنده خوش شانس می تواند از سه تعطیلات دیگر انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Lucky for him, his alibi is watertight.
[ترجمه گوگل]برای او خوش شانس است، عذر او آب نخورده است
[ترجمه ترگمان]از خوش شانسی اون، عذرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. U r so lucky, coz u can choose to love me or not, but myself only have to choose from loving u or loving u more.
[ترجمه گوگل]تو خیلی خوش شانسی، چون می توانی دوستم داشته باشم یا نه، اما من فقط باید یکی را انتخاب کنم که تو را دوست داشته باشم یا بیشتر دوستت داشته باشم
[ترجمه ترگمان]U می تواند مرا دوست داشته باشد یا نه، اما خود من فقط باید از دوست داشتن u و یا دوست داشتن بیشتر انتخاب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Lucky money is given to kids as a token of luck and best wishes.
[ترجمه گوگل]پول خوش شانس به نشانه شانس و بهترین آرزوها به بچه ها داده می شود
[ترجمه ترگمان]پول خوش شانس به بچه ها به عنوان نشانه شانس و بهترین آرزوها به بچه ها داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The children were lucky to survive the fire which destroyed their home.
[ترجمه گوگل]بچه ها خوش شانس بودند که از آتش سوزی که خانه آنها را ویران کرد جان سالم به در بردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها خوش شانس بودند که از آتش سوزی جان سالم به در بردند که خانه آن ها را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشحال (صفت)
shining, pleasant, happy, high, vivacious, merry, amused, delighted, glad, cheerful, lucky, fortunate, gleeful, jolly, cheery, sprightly, sunny, joyful, riant, festal, mirthful, felicific, gladsome, lilting, gleesome

خجسته (صفت)
happy, auspicious, lucky, benedict

بختیار (صفت)
auspicious, lucky

خوشبخت (صفت)
happy, blessed, blest, lucky, fortunate, prosperous, providential

خوش قدم (صفت)
lucky, felicific

خوش شانس (صفت)
lucky, fortunate, jammy

سفیدبخت (صفت)
happy, lucky

بانوا (صفت)
happy, rich, wealthy, lucky

خوش اقبال (صفت)
lucky

خوش یمن (صفت)
propitious, lucky

انگلیسی به انگلیسی

• fortunate, prosperous, successful; accompanied by good luck; bringing good fortune
you say that someone is lucky when they have something that is very desirable or when they are in a very desirable situation.
you also describe someone as lucky if they always seem to have good luck.
if you describe an event or situation as lucky, you mean that it had good effects or consequences, although it happened by chance and not as a result of planning or preparation.
people describe something as lucky when they believe that it helps them to be successful.

پیشنهاد کاربران

having good things happen to you by chance:
اتفاق های خوب با شانس برات پیش بیاد
خوش شانس، خوش بخت
مثال: I feel lucky to have such good friends.
احساس می کنم خوش شانسم که دوستان خوبی دارم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
خوش شانس
مثال: Winning the lottery made him feel incredibly lucky.
برنده شدن در قرعه کشی او را بسیار خوش شانس کرد.
lucky: خوش شانس
کامیاب، کامکار، کامگار
Third time lucky
تا سه نشه بازی نشه
You should be so lucky
شتر در خواب بیند پنبه دانه
یه اسم مونث انگلیسی به معنای خوش شانس
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : luck
✅️ اسم ( noun ) : luck
✅️ صفت ( adjective ) : lucky / luckless
✅️ قید ( adverb ) : luckily
lucky
به نگر می رسد با زبانزد " اَلَکی" به مینه ی: بَختَکی ، شانسی ، شانسَکی ، اَلّابَختَکی و قوم یا ویس " لَک" در باختر ایرانزمین همریشه باشد.
روی شانس بودن
لاکی در زبان فارسی به معنی " به رنگ قرمز ، سرخ رنگ ، برنگ خون، لاکی است . مردم عامه در فرهنگ های مختلف وقتی می خواستند میوه ی انار را ببرند مال هرکسی موقع بریدن قرمز تر بود می گفتند شانسش بیشتر است حتی این اعتقاد در مورد هندوانه هم صدق می کند . مثلا اگر شما هندوانه ای را ببرید و رنگش قرمز باشد می گویند شانستان بهتر است به نظر می رسد lucky انگلیسی با لاکی فارسی سنجیدنی باشد .
...
[مشاهده متن کامل]

در قدیم اعتقاد داشتند قرمز رنگ آتش است. رنگی پر انرژی که شادی ، خوشبختی ، شور و شوق ، شجاعت ، قدرت ، ایمان و پویایی را به ارمغان می آورد. و از این جهت بود که فرش قرمز لاکی را بیشتر می پسندیدند و در خانه ها از آن استفاده می کردند .
فرش قرمز ( لاکی ) :

بیشتر به معنای خوش شانس هست
Im lucky
من خوش شانس هستم
مُقبِل هم به معنای خوش اقبال و خوش شانس است
She is lucky to be alive after the accident
Iucky خوش اقبال خوش شانس

خوش یمن خوش اقبال خوش قدم
شانس خوب
خوش شانس
خوش شانس خوش اقبال
نیک بختی
خوش قدم. بختیار خوش اقبال
خوش اقبال
Third time luckyیعنی تا سه نشه بازی نشه
خوش یوم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس