lucidly


بطور روشن، بطورواضح، با وضوح

جمله های نمونه

1. He was lucidly aware of political realities.
[ترجمه گوگل]او به وضوح از واقعیت های سیاسی آگاه بود
[ترجمه ترگمان]او از حقایق سیاسی آگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Drugged so heavily he couldn't think lucidly, couldn't remember who he was or his friends.
[ترجمه گوگل]به قدری مواد مخدر مصرف می‌کرد که نمی‌توانست شفاف فکر کند، نمی‌توانست به یاد بیاورد که کیست یا دوستانش
[ترجمه ترگمان]انقدر سنگین بود که نمی توانست به یاد بیاورد که او چه کسی است یا دوستانش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Although everyone has the potential to dream lucidly, it rarely happens routinely without special training or temperament.
[ترجمه گوگل]اگرچه همه افراد پتانسیل رویاپردازی شفاف را دارند، اما به ندرت بدون آموزش یا خلق و خوی خاص این اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]هر چند که هر کسی توانایی خواب lucidly را دارد، اما به ندرت اتفاق می افتد که به طور معمول بدون آموزش و یا خلق و خوی خاصی اتفاق بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I am unable to explain "Zero Waste" that lucidly in our language.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم «ضایع صفر» را به این وضوح در زبان خود توضیح دهم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم \"Waste Zero\" که در زبان ما رخ می دهد را توضیح دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a lucidly written book.
[ترجمه گوگل]این یک کتاب شفاف نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]این یک کتاب lucidly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This award makes the case very lucidly that there is extraordinary business value to maintain our advertisement spend, especially in the time of recession.
[ترجمه گوگل]این جایزه به وضوح این موضوع را روشن می کند که ارزش تجاری فوق العاده ای برای حفظ هزینه های تبلیغاتی ما، به ویژه در زمان رکود وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این جایزه به این موضوع اشاره می کند که برای حفظ تبلیغات مان، به خصوص در زمان رکود، ارزش کسب وکار فوق العاده ای وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a lucidly written book that is intellectually stimulating yet still true fun, Dr. Pfaff has accomplished the seemingly impossible.
[ترجمه گوگل]دکتر فاف در کتابی شفاف نوشته شده که از نظر فکری محرک و در عین حال سرگرم کننده واقعی است، کاری به ظاهر غیرممکن را انجام داده است
[ترجمه ترگمان]در یک کتاب نوشتاری lucidly که از نظر فکری محرک فکری است، دکتر Pfaff به ظاهر غیر ممکن عمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Both of them had the ability to present complex matters lucidly.
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها توانایی ارائه شفاف موضوعات پیچیده را داشتند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها توانایی ارائه مسایل پیچیده را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The basic thinking behind all of these policies has been explained quite lucidly on a number of occasions.
[ترجمه گوگل]تفکر اساسی پشت همه این سیاست ها در موارد متعددی کاملاً شفاف توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]تفکر پایه ای پشت سر همه این سیاست ها به طور کامل در تعدادی از موارد توضیح داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Below are a few rules of thumb that will have you using typography more lucidly than ever before.
[ترجمه گوگل]در زیر چند قانون سرانگشتی آورده شده است که به شما کمک می کند از تایپوگرافی شفاف تر از همیشه استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]در زیر چند قانون وجود دارد که شما را بیش از هر زمان دیگری با استفاده از تایپوگرافی به کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Apparent vertical conductance differential imaging can coincide with other ways, and its' "electrical phase axis" shows the form of range of electrical boundary surface lucidly with intuition.
[ترجمه گوگل]تصویربرداری دیفرانسیل رسانایی عمودی ظاهری می‌تواند با روش‌های دیگر منطبق باشد، و "محور فاز الکتریکی" آن شکل محدوده سطح مرز الکتریکی را به وضوح با شهود نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]تصویرسازی vertical عمودی Apparent می تواند با روش های دیگر منطبق باشد، و \"محور فاز الکتریکی\" آن شکل دامنه سطح مرزی الکتریکی را با شهود نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Men of great learning are frequently unable to state lucidly what they know.
[ترجمه گوگل]مردانی که دانش بالایی دارند اغلب نمی توانند آنچه را که می دانند به وضوح بیان کنند
[ترجمه ترگمان]مردان آموزش عالی غالبا قادر نیستند آنچه را که می دانند بیان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. 'You cannot, if we did not, ' Mr Clare answered lucidly.
[ترجمه گوگل]آقای کلر با شفافیت پاسخ داد: "اگر ما این کار را نکردیم، نمی توانید "
[ترجمه ترگمان]Mr پاسخ داد: اگر این کار را نکنیم، شما نمی توانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An Australian expert in psychology from the University of New South Wales, who has been researching human emotions, has found that being grumpy makes people think more lucidly.
[ترجمه گوگل]یک متخصص استرالیایی روانشناسی از دانشگاه نیو ساوت ولز که در حال تحقیق در مورد احساسات انسانی بوده است، دریافته است که بدخلق بودن باعث می شود افراد شفاف تر فکر کنند
[ترجمه ترگمان]یک متخصص استرالیایی در رشته روانشناسی از دانشگاه نیو ساوت ولز، که در حال تحقیق در مورد احساسات انسانی است، دریافته است که بدخلقی باعث می شود مردم بیشتر فکر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intelligibly; rationally; clearly, translucently; brightly, radiantly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : lucidity
✅️ صفت ( adjective ) : lucid
✅️ قید ( adverb ) : lucidly

بپرس