1. His writings were marked by an extraordinary lucidity and elegance of style.
[ترجمه گوگل]نوشته های او با شفافیت و ظرافت سبک فوق العاده مشخص شده بود
[ترجمه ترگمان]نوشته های او با وضوح فوق العاده و زیبایی سبک نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نوشته های او با وضوح فوق العاده و زیبایی سبک نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It is possible to express with lucidity the most subtle reflections.
[ترجمه گوگل]می توان با شفافیت ظریف ترین بازتاب ها را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که با روشن بینی دقیق ترین نظریات را بیان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که با روشن بینی دقیق ترین نظریات را بیان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Her quiet lucidity startled him, but did not mislead him into thinking her insensible.
[ترجمه گوگل]شفافیت آرام او او را مبهوت کرد، اما او را گمراه نکرد تا او را غیرمعقول بداند
[ترجمه ترگمان]روشن بینی آرام او او را از جا پراند، اما او را گمراه نکرد و به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]روشن بینی آرام او او را از جا پراند، اما او را گمراه نکرد و به فکر فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. All Patients start with Fatigue 5 and Lucidity Memory however, always begins at
[ترجمه گوگل]همه بیماران با خستگی 5 و حافظه شفافیت شروع میکنند، اما همیشه از آن شروع میشود
[ترجمه ترگمان]همه بیماران با خستگی ۵ و حافظه Lucidity شروع می شوند، هر چند که همیشه شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همه بیماران با خستگی ۵ و حافظه Lucidity شروع می شوند، هر چند که همیشه شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. So clean, the lucidity that is so again!
[ترجمه گوگل]خیلی تمیز، شفافیت که دوباره همینطور است!
[ترجمه ترگمان]خیلی تمیز و شفاف بود که باز هم روشن شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خیلی تمیز و شفاف بود که باز هم روشن شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lucidity has been honest and continued intention.
[ترجمه گوگل]شفافیت قصد صادقانه و مستمری داشته است
[ترجمه ترگمان]lucidity صادق بوده و به قصد ادامه داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]lucidity صادق بوده و به قصد ادامه داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The picture would become clear lucidity while only adjusting good focal distance, this embodied the strength that the concentration has.
[ترجمه گوگل]در حالی که فقط فاصله کانونی خوب تنظیم می شود، تصویر شفافیت واضحی پیدا می کند، این قدرت تمرکز را تجسم می بخشد
[ترجمه ترگمان]این تصویر به وضوح روشن خواهد شد، در حالی که تنها فاصله کانونی خوب را تنظیم می کند، این منجر به قدرتی می شود که تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این تصویر به وضوح روشن خواهد شد، در حالی که تنها فاصله کانونی خوب را تنظیم می کند، این منجر به قدرتی می شود که تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It insists upon one's performing an act of lucidity as one performs an act of faith.
[ترجمه گوگل]اصرار دارد که فرد عملی شفاف انجام دهد همانطور که یک عمل ایمانی انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او اصرار دارد که یک عمل روشن را انجام دهد، به طوری که انسان عمل ایمان را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او اصرار دارد که یک عمل روشن را انجام دهد، به طوری که انسان عمل ایمان را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The pain had lessened in the night, but so had his lucidity.
[ترجمه گوگل]درد در شب کمتر شده بود، اما وضوح او نیز کاهش یافته بود
[ترجمه ترگمان]درد در شب کم تر شده بود، اما حالا هم روشن بینی او را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درد در شب کم تر شده بود، اما حالا هم روشن بینی او را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Whatever musings had abstracted me from the charms of the city fled before the lucidity of that long-drawn-out instant of disaster.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که مرا از جذابیت های شهر انتزاع کرده بود، قبل از شفافیت آن لحظه طولانی مدت فاجعه فرار کرد
[ترجمه ترگمان]هر فکری که به ذهنم خطور کرده بود از زیبایی آن شهر در حال فرار بود، قبل از اینکه به روشنی آن لحظه طولانی - کشیده شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هر فکری که به ذهنم خطور کرده بود از زیبایی آن شهر در حال فرار بود، قبل از اینکه به روشنی آن لحظه طولانی - کشیده شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The Horta still lifes show the same combination of complexity and lucidity.
[ترجمه گوگل]طبیعت بی جان هورتا همان ترکیبی از پیچیدگی و شفافیت را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]طبیعت بی جان هنوز هم همان ترکیب از پیچیدگی و lucidity را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]طبیعت بی جان هنوز هم همان ترکیب از پیچیدگی و lucidity را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Like all her writings, Children's Minds combines great clarity and lucidity of expression with original and rigorous thought.
[ترجمه گوگل]مانند تمام نوشتههای او، ذهن کودکان وضوح و شفافیت بیان را با اندیشههای بدیع و دقیق ترکیب میکند
[ترجمه ترگمان]همانند تمامی نوشته های او، ذهن های کودکان، وضوح و شفافیت عالی بیان را با تفکر اصلی و سخت ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همانند تمامی نوشته های او، ذهن های کودکان، وضوح و شفافیت عالی بیان را با تفکر اصلی و سخت ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. What he has to say is expressed in prose of exceptional lucidity and grace.
[ترجمه گوگل]آنچه او برای گفتن دارد در نثری با شفافیت و ظرافت استثنایی بیان شده است
[ترجمه ترگمان]چیزی که باید بگوید به نثر روشن و grace است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چیزی که باید بگوید به نثر روشن و grace است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Solely the balance between evidence and lyricism can allow us to achieve simultaneously emotion and lucidity.
[ترجمه گوگل]صرفاً تعادل بین شواهد و غزل می تواند به ما اجازه دهد که همزمان به احساسات و شفافیت دست یابیم
[ترجمه ترگمان]ایجاد تعادل بین مدارک و شاعرانه می توانند به ما اجازه دهند که به طور همزمان به احساسات و هوشیاری خود دست پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ایجاد تعادل بین مدارک و شاعرانه می توانند به ما اجازه دهند که به طور همزمان به احساسات و هوشیاری خود دست پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید