lubricious

/luːˈbrɪʃəs//luːˈbrɪʃəs/

معنی: بی قرار، هرزه، پر شهوت، نرم، لیز، گریز پا
معانی دیگر: بی ثبات، لغزنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lubriciously (adv.)
(1) تعریف: slippery, oily, or smooth.
مترادف: greasy, oily, oleaginous, slick, slippery, smooth, unctuous
مشابه: glassy, libidinous, skiddy, sleek, slimy, slithery, soapy, waxy

(2) تعریف: having an elusive nature; shifty or tricky.
مترادف: mercurial, shifty, tricky
مشابه: capricious, changeable, doubtful, elusive, evasive, fickle, fugitive, shady, unreliable, unstable, variable, volatile

(3) تعریف: marked by lewdness; sexually provocative; wanton.
مترادف: lascivious, lecherous, lewd, licentious, loose, rakish, salacious, wanton
مشابه: abandoned, degenerate, dissipated, immoral, incontinent, libidinous, obscene, perverse, priapic, profligate, randy, sensual, shameless, unchaste, vulgar

جمله های نمونه

1. Their words fluttered between them like lubricious little doves.
[ترجمه گوگل]کلمات آنها مانند کبوترهای کوچک و روان بین آنها می چرخید
[ترجمه ترگمان]کلمات آن ها مثل کبوتران وحشی و لغزنده، در میان آن ها به اهتزاز در آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Even when the lubricious Cardinal is titillated by his chair-straddling mistress, it is in the shadow of an overhanging jewelled crucifix.
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که کاردینال روان توسط معشوقه‌ای که روی صندلی می‌نشیند، لقب می‌گیرد، در سایه یک صلیب جواهری آویزان است
[ترجمه ترگمان]حتی هنگامی که کاردینال lubricious در کنار معشوقه خود قرار می گیرد، در سایه یک صلیب جواهرنشان جواهرنشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This article was involved the hydrophilic lubricious coating applied to the surface of the intervenient catheter.
[ترجمه گوگل]این مقاله شامل پوشش روان کننده آبدوست اعمال شده بر روی سطح کاتتر مداخله گر بود
[ترجمه ترگمان]این مقاله شامل پوشش lubricious hydrophilic اعمال شده به سطح of intervenient (intervenient catheter)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Smaller to making than lubricious strong meeting the room appears reach devoid whole feeling, such room is used all sorts of it is optimal palely .
[ترجمه گوگل]کوچکتر به ساختن از روان نشست قوی اتاق به نظر می رسد رسیدن به عاری از احساس کل، چنین اتاق استفاده می شود همه نوع از آن بهینه کمرنگ است
[ترجمه ترگمان]کوچک تر از making جلسه قوی اتاق به نظر عاری از احساس می رسد، این اتاق همیشه از همه نوع آن استفاده می شود palely بهینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ground laid sauna board as lubricious as Hai La floor tile, not only have very good moistureproof effect, also enhanced the stereo sense on the vision.
[ترجمه گوگل]تخته سونا روی زمین به عنوان روان کننده کاشی های کف Hai La، نه تنها اثر ضد رطوبت بسیار خوبی دارد، بلکه حس استریو را در بینایی نیز افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]زمین دارای تخته سونا مانند lubricious است و نه تنها اثر moistureproof بسیار خوبی دارد، بلکه حس استریو را نیز افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. See glaze quality: Lubricious liquid is taken on glaze drop, number is wiped with wet cloth after second, glaze unspotted is beautiful.
[ترجمه گوگل]کیفیت لعاب را ببینید: مایع روان کننده بر روی قطره لعاب گرفته می شود، تعداد بعد از ثانیه با پارچه مرطوب پاک می شود، لعاب بدون خال زیبا است
[ترجمه ترگمان]کیفیت لعاب را نگاه کنید: مایع Lubricious لعاب خورده و سپس با پارچه مرطوب بعد از ثانیه پاک می شود و لعاب خورده زیبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This article was involved in the hydrophilic lubricious coating applied to the surface of the intervenient catheter.
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد پوشش روان کننده آبدوست اعمال شده بر روی سطح کاتتر مداخله ای درگیر بود
[ترجمه ترگمان]این مقاله در پوشش lubricious hydrophilic که به سطح of intervenient applied اعمال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lubricious glair adornment that builds product of wholesome pottery and porcelain tends rich and colorful, adoption painty sort is increasing also.
[ترجمه گوگل]تزیینات روان براق که محصولی از ظروف سفالی سالم و ظروف چینی می‌سازد، غنی و رنگارنگ است، نوع رنگ‌آمیزی سازگار نیز در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]تزیین lubricious lubricious که ساخت ظروف سفالی و ظروف چینی سالم و رنگین را می سازد نیز در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cadmium is yellow: The lubricious material of temperature lowest is used in dye of microtherm pottery and porcelain.
[ترجمه گوگل]کادمیوم زرد است: ماده روان کننده با کمترین درجه حرارت در رنگ سفال های میکروترم و چینی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]کادمیم زرد است: ماده lubricious از پایین ترین دما در رنگ of و ظروف چینی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Beautiful of all of lubricious fragrance of Zhao collect strawberry, this word bit truly.
[ترجمه گوگل]زیبا از همه از عطر روان ژائو جمع آوری توت فرنگی، این کلمه کمی واقعا
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته بوی خوش lubricious of، این کلمه به راستی توت فرنگی را جمع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With right amount lubricious pink, deserve to mediate and be become with the inserts such as right amount lithopone, French chalk.
[ترجمه گوگل]با مقدار مناسب صورتی روان، شایسته واسطه شدن و تبدیل شدن با درج هایی مانند لیتوپون به مقدار مناسب، گچ فرانسوی
[ترجمه ترگمان]با مقدار مناسب lubricious صورتی، سزاوار میانجیگری و تبدیل شدن با قسمت داخلی مانند as، گچ فرانسوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In line lubricious respect, coffee and India match redly, can match a honest and enthusiastic India style, stylist is recommended to the utmost.
[ترجمه گوگل]در خط احترام روان، قهوه و هند مطابقت قرمز، می تواند مطابق با یک سبک هند صادقانه و مشتاق، سبک توصیه می شود تا حداکثر
[ترجمه ترگمان]با توجه به احترام lubricious، قهوه و هندی با شدت قرمز می تواند با سبک هندی صادق و مشتاق همخوانی داشته باشد، متخصص مد نیز به نهایت توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The skin of cephalopods is thin and lubricious.
[ترجمه گوگل]پوست سرپایان نازک و روان است
[ترجمه ترگمان]پوست سرپایان نازک و lubricious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In line lubricious respect, coffee and India match redly, can match a honest and enthusiastic countryside style, stylist is recommended to the utmost.
[ترجمه گوگل]در خط احترام روان، قهوه و هند مطابقت قرمز، می تواند یک سبک روستایی صادقانه و مشتاق مطابقت دارد، سبک توصیه می شود تا حداکثر
[ترجمه ترگمان]با توجه به احترام lubricious، قهوه و هندی با شدت قرمز می تواند با سبک روستایی صادق و مشتاق مطابقت داشته باشد، که از نظر متخصص مد نظر است که بیش ترین حد را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Danjit stumbled forward so that for a moment she felt his lubricious body-thrust.
[ترجمه گوگل]دانجیت تلو تلو تلو خورد به جلو به طوری که برای یک لحظه فشار روانی بدن او را احساس کرد
[ترجمه ترگمان]Danjit به جلو سکندری خورد و برای یک لحظه احساس کرد که بدن لغزنده او را لمس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی قرار (صفت)
agog, disquiet, restless, fidgety, hectic, restive, variable, lubricious

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

پر شهوت (صفت)
concupiscent, lubricious

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

لیز (صفت)
slick, glib, lubricious, slippery, slippy, slithery, saponaceous, slimy

گریز پا (صفت)
lubricious

انگلیسی به انگلیسی

• slippery, greasy; unstable; wanton; crude; lascivious, lewd, obscene
lubricious means having or indicating a strong interest in sex; a literary word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : lubricate
✅️ اسم ( noun ) : lubrication / lubricant
✅️ صفت ( adjective ) : lubricious
✅️ قید ( adverb ) : lubriciously

بپرس