lubrication

/ˌluːbrɪˈkeɪʃn̩//ˌluːbrɪˈkeɪʃn̩/

معنی: روغنکاری، روغن زنی، گریس زنی
معانی دیگر: روغن زنی، گریس زنی

جمله های نمونه

1. engine lubrication
روغن کاری موتور

2. Use a touch of linseed oil for lubrication.
[ترجمه گوگل]از روغن بذر کتان برای روانکاری استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک تماس روغن linseed برای روغن کاری استفاده بکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We shall require more lubrication oil this month.
[ترجمه گوگل]ما در این ماه به روغن روانکاری بیشتری نیاز خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]ما نیاز به روغن کاری بیشتر در این ماه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lubrication reduces noise and wear.
[ترجمه گوگل]روغن کاری صدا و سایش را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]Lubrication صدا و فرسودگی را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rate and amount of vaginal lubrication does decrease with age.
[ترجمه گوگل]میزان و میزان روانکاری واژن با افزایش سن کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]میزان و میزان روغن اکالیپتوس با افزایش سن کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The identified problem areas for companies were lubrication, wear, condition monitoring, bearings, gears and seals.
[ترجمه گوگل]مناطق مشکل شناسایی شده برای شرکت ها روانکاری، سایش، نظارت بر وضعیت، یاتاقان ها، چرخ دنده ها و مهر و موم بودند
[ترجمه ترگمان]مناطق مشکل شناسایی شده برای شرکت ها، روغن کاری، پوشیدن، نظارت بر شرایط، دنده، دنده ها و آب بندی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Youliang tune the main plate, Adagio, lubrication plate, cutting board.
[ترجمه گوگل]یولیانگ صفحه اصلی، آداجیو، صفحه روغن کاری، تخته برش را تنظیم کنید
[ترجمه ترگمان]Youliang بشقاب اصلی، Adagio، بشقاب چرب و تخته برش را تنظیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the following chart the lubrication times are listed referring to gearboxes operating under regular and continuous duty.
[ترجمه گوگل]در نمودار زیر زمان‌های روغن‌کاری با اشاره به گیربکس‌هایی که در حالت عادی و مداوم کار می‌کنند، فهرست شده‌اند
[ترجمه ترگمان]در نمودار زیر، زمان های روغنکاری، با مراجعه به gearboxes عمل می کنند که تحت وظیفه منظم و پیوسته عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lubrication behaviors, friction and wear properties of different thin solid films were investigated for the same type of harmonic drive reducer under the same test conditions.
[ترجمه گوگل]رفتارهای روانکاری، اصطکاک و خواص سایش لایه‌های جامد نازک مختلف برای یک نوع کاهنده درایو هارمونیک تحت شرایط آزمایش یکسان مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رفتارهای Lubrication، اصطکاک و ویژگی های فرسودگی لایه های مختلف نازک، برای همان نوع حرکت هارمونیک تحت شرایط آزمون مشابه مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The lubrication of thermo-forming mould is very important in improving its product quality, decreasing deformation load and lasting operation life.
[ترجمه گوگل]روانکاری قالب ترموفرمینگ در بهبود کیفیت محصول، کاهش بار تغییر شکل و طول عمر عملیات بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]در بهبود کیفیت محصول، کاهش بار تغییر شکل و طول عمر عملکرد بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I produced the drill pipe thread sealed lubrication of fat is good, easy to use, can apply to different depth and scope of various conditions, and other characteristics.
[ترجمه گوگل]من تولید لوله مته موضوع روغنکاری مهر و موم شده از چربی خوب است، آسان برای استفاده، می تواند به عمق و دامنه مختلف شرایط مختلف اعمال می شود، و ویژگی های دیگر
[ترجمه ترگمان]من روغن مته دریل را به دقت بسته بندی کردم که روغن کاری کردن آن خوب است، استفاده از آن آسان است، می تواند به عمق و دامنه مختلف شرایط مختلف و دیگر ویژگی ها اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is very crucial that oil mist lubrication condition in branch pipe for oil mist particles in the pipeline transmission.
[ترجمه گوگل]بسیار مهم است که شرایط روانکاری مه روغن در لوله شاخه برای ذرات غبار روغن در انتقال خط لوله
[ترجمه ترگمان]این امر بسیار مهم است که شرایط روغن کاری مه نفت در لوله شاخه برای ذرات غبار نفت در انتقال خط لوله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In land animals, saliva contains mucus, and provides lubrication for food in the alimentary canal.
[ترجمه گوگل]در حیوانات خشکی، بزاق حاوی مخاط است و روان کننده غذا در مجرای گوارشی است
[ترجمه ترگمان]در حیوانات خشکی، بزاق حاوی خلط است و lubrication برای غذا در کانال alimentary فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The oils may also be used for the lubrication of the compressor cylinders in natural or petroleum gas service, provided the gas is dry and free of suspended petroleum liquids.
[ترجمه گوگل]همچنین می‌توان از روغن‌ها برای روان‌کاری سیلندرهای کمپرسور در سرویس‌های گاز طبیعی یا نفتی استفاده کرد، مشروط بر اینکه گاز خشک و عاری از مایعات نفتی معلق باشد
[ترجمه ترگمان]روغن همچنین ممکن است برای روغن کاری سیلندرهای کمپرسور در خدمات گاز طبیعی یا نفتی مورد استفاده قرار گیرد، به شرطی که گاز خشک و عاری از مایعات نفتی معلق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The valve should require no lubrication, and contain no " dead " volumes.
[ترجمه گوگل]شیر نباید به روغن کاری نیاز داشته باشد و حاوی حجم های "مرده" نباشد
[ترجمه ترگمان]شیر باید نیازی به روغنکاری نداشته باشد، و حاوی کتاب های \"مرده\" نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روغنکاری (اسم)
lubrication

روغن زنی (اسم)
lubrication

گریس زنی (اسم)
lubrication

تخصصی

[خودرو] روانکاری
[عمران و معماری] روغنکاری - نرمکاری - روانسازی - لیزاندن
[مهندسی گاز] روغنکاری، گریسکاری
[نساجی] روان کنندگی - روغن کاری
[ریاضیات] روانسازی، رونوازی، روانکاری، روغنکاری
[آب و خاک] روان کردن

انگلیسی به انگلیسی

• application of a lubricant (i.e. oil, grease); state of being lubricated

پیشنهاد کاربران

روغنکاری یا روانسازی
روغن کاری . نرم سازی. روان سازی
مثال:
a lubrication system which reduces friction
یک سیستم روغن کاری که باعث کاهش ساییدگی و اصطکاک می شود.
روغنکاری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : lubricate
✅️ اسم ( noun ) : lubrication / lubricant
✅️ صفت ( adjective ) : lubricious
✅️ قید ( adverb ) : lubriciously
لیز شدن
روان سازی

بپرس