loyal

/ˌlɔɪəl//ˈloɪəl/

معنی: وفادار، صادق، ثابت، پا بر جا، وظیفه شناس، با وفا، امین، مشروع
معانی دیگر: وفادارانه، صادقانه، از دل و جان، پا برجای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: loyally (adv.)
• : تعریف: showing steady adherence, service, or faithfulness, as to a government, group, person, ideal, or the like.
مترادف: dedicated, faithful, steadfast, true, truehearted
متضاد: apostate, disloyal, insurgent, traitorous, treacherous, unfaithful
مشابه: constant, dependable, devoted, dutiful, fast, good, obedient, patriotic, reliable, staunch, true-blue, trustworthy, trusty

- A loyal friend wouldn't spread rumors about you behind your back.
[ترجمه مهديه] یک دوست وفادار پشت سرشما شایعات درباره شما را پخش نمی کند .
|
[ترجمه علیرضا] یک دوست وفادار شایعاتی که پشت سر شما است را به دیگران نمیگوید
|
[ترجمه گوگل] یک دوست وفادار پشت سر شما در مورد شما شایعه پراکنی نمی کند
[ترجمه ترگمان] یه دوست وفادار شایعات رو در مورد تو پشت سرت پخش نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As a loyal party member, he felt it was his duty to carry out the party's requests.
[ترجمه علیرضا] او به عنوان یک عضو وفاداربه حزب،
|
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک عضو وفادار حزب، وظیفه خود می دانست که به خواسته های حزب عمل کند
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک عضو وفادار، احساس می کرد وظیفه اوست که درخواست های حزب را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They said he couldn't be trusted, but I knew he was loyal to the gang.
[ترجمه گوگل] آنها گفتند که نمی توان به او اعتماد کرد، اما من می دانستم که او به باند وفادار است
[ترجمه ترگمان] اونا گفتن که اون قابل اعتماد نیست، اما من می دونستم که اون به گروه وفادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a loyal friend
دوست وفادار

2. his loyal support of our leader
هواداری وفادارانه ی او از رهبر ما

3. the loyal supporter of our leader
هوادار باوفای رهبر ما

4. We assured him of our loyal support.
[ترجمه گوگل]ما به او از حمایت وفادارمان اطمینان دادیم
[ترجمه ترگمان]ما به اون از حمایت our اطمینان دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't feel loyal to this company any longer.
[ترجمه Elham Janghorban] من دیگر درباره این شرکت احساس وفاداری نمی کنم
|
[ترجمه گوگل]من دیگر به این شرکت احساس وفاداری نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من دیگر نسبت به این شرکت احساس وفاداری نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They had remained loyal to the president.
[ترجمه مهديه] آنها به رییس جمهور وفادار ماندند.
|
[ترجمه گوگل]آنها به رئیس جمهور وفادار مانده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها وفادار به رئیس جمهور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was loyal to his country friend, principles.
[ترجمه گوگل]او به دوست کشورش، اصول وفادار بود
[ترجمه ترگمان]او به دوست کشورش وفادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Jack has been a loyal worker in this company for almost 50 years.
[ترجمه گوگل]جک تقریباً 50 سال است که یک کارگر وفادار در این شرکت بوده است
[ترجمه ترگمان]جک تقریبا ۵۰ سال در این شرکت هم کار وفادار بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The army has remained loyal to the government.
[ترجمه محمد مهدی زمانی] ارتش وفادار به دولت است
|
[ترجمه گوگل]ارتش به دولت وفادار مانده است
[ترجمه ترگمان]ارتش وفادار به دولت مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has 20 years of loyal service to Barclays Bank behind him.
[ترجمه گوگل]او 20 سال خدمت وفادار به بانک بارکلیز پشت سر خود دارد
[ترجمه ترگمان]او ۲۰ سال خدمت صادقانه به بانک بارکلیز را پشت سر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Loyal armed forces launched a counter-attack against the rebels.
[ترجمه گوگل]نیروهای مسلح وفادار حمله متقابلی را علیه شورشیان آغاز کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای مسلح وفادار یک حمله متقابل را علیه شورشیان آغاز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some of our formerly loyal members have fallen away.
[ترجمه گوگل]برخی از اعضای سابق وفادار ما دور شده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از اعضای وفادار سابق ما سقوط کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He'd always been such a loyal friend to us all.
[ترجمه گوگل]او همیشه برای همه ما یک دوست وفادار بوده است
[ترجمه ترگمان]اون همیشه یه دوست وفادار به همه ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The troops remained loyal to the president.
[ترجمه Aida] سربازان به رعیس جمهور همچنان وفادار ماندند
|
[ترجمه گوگل]نیروها به رئیس جمهور وفادار ماندند
[ترجمه ترگمان]سربازان وفادار به رئیس جمهور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Ross was his most constant and loyal friend.
[ترجمه گوگل]راس ثابت ترین و وفادارترین دوست او بود
[ترجمه ترگمان]راس بهترین و وفادارترین دوست اون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Troops loyal to the President crushed the revolt.
[ترجمه گوگل]نیروهای وفادار به رئیس جمهور شورش را سرکوب کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان وفادار به رئیس جمهور شورش را سرکوب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She is loyal and totally dependable.
[ترجمه گوگل]او وفادار و کاملاً قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]اون وفادار و کاملا قابل اطمینان هستش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفادار (صفت)
constant, allegiant, loyal, staunch, stanch, leal, trig, single-hearted

صادق (صفت)
truthful, frank, allegiant, loyal, leal, honest, sincere, veridical

ثابت (صفت)
stable, permanent, firm, constant, lasting, true, loyal, fixed, pat, fiducial, immovable, hard and fast, changeless, invariable, inalterable, steady, resolute, indelible, staid, equable, immobile, incommutable, invariant, irremovable, thetic, thetical

پا بر جا (صفت)
stable, firm, confirmed, established, loyal, fixed, regular, resolute

وظیفه شناس (صفت)
loyal, conscientious, dutiful, duteous

با وفا (صفت)
fast, loyal, faithful, unfailing, trustable

امین (صفت)
trustworthy, loyal, honest, single-minded, trusty, single-hearted

مشروع (صفت)
just, rightful, lawful, loyal, legal, legitimate, licit

انگلیسی به انگلیسی

• faithful, true to one's obligations
a loyal person remains firm in their friendship or support for someone or something.

پیشنهاد کاربران

وفادار
متعهد
? Dedicated
attentive to its owner =reliable
loyal ( adj ) ( lɔɪəl ) =remaining faithful to sth sb and supporting them or it, e. g. a loyal friend. loyally ( adv ) , loyalty ( n ) , loyalist ( n )
loyal
وفاسگال. [ وَ س ِ ] ( نف مرکب ) وفاسگالنده. آنکه وفا پیشه خود سازد. وفااندیش. وفادار. ( آنندراج ) . || خیرخواه و نیک اندیش. || خوش نفس. ( ناظم الاطباء ) .
ثابت قدم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : loyalty / loyalist
✅️ صفت ( adjective ) : loyal
✅️ قید ( adverb ) : loyally
a loyal soldier
A loyal woman
A loyal leader or. . .
Good lucl
وفاداری
A person who is loyal does not chang thier friends or beliefs
firm and not changing in your friendship with or support for a person or an organization, or in your belief in your principles
پر و پا قرص
Loyal follower فالور پرو پا قرص
با وفا
Loyalty to love
وفاداری به عشق
وفادار
constant
allegiant
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس