صفت ( adjective )
مشتقات: loyally (adv.)
مشتقات: loyally (adv.)
• : تعریف: showing steady adherence, service, or faithfulness, as to a government, group, person, ideal, or the like.
• مترادف: dedicated, faithful, steadfast, true, truehearted
• متضاد: apostate, disloyal, insurgent, traitorous, treacherous, unfaithful
• مشابه: constant, dependable, devoted, dutiful, fast, good, obedient, patriotic, reliable, staunch, true-blue, trustworthy, trusty
• مترادف: dedicated, faithful, steadfast, true, truehearted
• متضاد: apostate, disloyal, insurgent, traitorous, treacherous, unfaithful
• مشابه: constant, dependable, devoted, dutiful, fast, good, obedient, patriotic, reliable, staunch, true-blue, trustworthy, trusty
- A loyal friend wouldn't spread rumors about you behind your back.
[ترجمه مهديه] یک دوست وفادار پشت سرشما شایعات درباره شما را پخش نمی کند .|
[ترجمه علیرضا] یک دوست وفادار شایعاتی که پشت سر شما است را به دیگران نمیگوید|
[ترجمه گوگل] یک دوست وفادار پشت سر شما در مورد شما شایعه پراکنی نمی کند[ترجمه ترگمان] یه دوست وفادار شایعات رو در مورد تو پشت سرت پخش نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As a loyal party member, he felt it was his duty to carry out the party's requests.
[ترجمه علیرضا] او به عنوان یک عضو وفاداربه حزب،|
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک عضو وفادار حزب، وظیفه خود می دانست که به خواسته های حزب عمل کند[ترجمه ترگمان] به عنوان یک عضو وفادار، احساس می کرد وظیفه اوست که درخواست های حزب را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They said he couldn't be trusted, but I knew he was loyal to the gang.
[ترجمه گوگل] آنها گفتند که نمی توان به او اعتماد کرد، اما من می دانستم که او به باند وفادار است
[ترجمه ترگمان] اونا گفتن که اون قابل اعتماد نیست، اما من می دونستم که اون به گروه وفادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اونا گفتن که اون قابل اعتماد نیست، اما من می دونستم که اون به گروه وفادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید