lowering

/ˈloʊr̩ɪŋ//ˈləʊərɪŋ/

اخم آلود، پراخم و تخم، تاریک و گرفته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: loweringly (adv.)
(1) تعریف: dark and gloomy, as the weather.

(2) تعریف: sullen, scowling, or angry.
مشابه: glaring

- a lowering face
[ترجمه گوگل] یک صورت در حال پایین آوردن
[ترجمه ترگمان] چهره ای رنگ پریده داشت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the lowering sky
آسمان تیره و تار

2. he kept lowering at the children
مرتبا به بچه ها اخم و تخم می کرد.

3. unemployment and the lowering of incomes will depress the markets
بیکاری و کم شدن درآمدها بازارها را کساد خواهد کرد.

4. we must resist the lowering of educational standards
بایستی با پایین آوردن معیارهای آموزشی مخالفت کنیم.

5. the reflex consequence of inflation is the lowering of monetary value
پیامد واکنشی تورم،کم شدن ارزش پول است.

6. He leaned closer, lowering his voice.
[ترجمه گوگل]خم شد و صدایش را پایین آورد
[ترجمه ترگمان]او خم شد و صدایش را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's a strong argument for lowering the price.
[ترجمه گوگل]یک استدلال قوی برای کاهش قیمت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بحث قوی برای پایین آوردن قیمتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Japanese are expert at lowering manufacturing costs.
[ترجمه گوگل]ژاپنی ها در کاهش هزینه های تولید متخصص هستند
[ترجمه ترگمان]ژاپنی ها در کاهش هزینه های تولید تخصص دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This would bring about a lowering of the general level of intelligence in the population.
[ترجمه گوگل]این امر باعث کاهش سطح عمومی هوش در جمعیت می شود
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به کاهش سطح عمومی اطلاعات در جامعه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lowering ticket prices should increase the number of bums on seats.
[ترجمه گوگل]کاهش قیمت بلیت باید باعث افزایش تعداد بی‌سابقه‌ها روی صندلی‌ها شود
[ترجمه ترگمان]کاهش قیمت بلیط باید تعداد of روی صندلی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've got no qualms about lowering myself to Lemmer's level to get what I want.
[ترجمه گوگل]من هیچ تردیدی در مورد پایین آوردن خودم به سطح لمر ندارم تا به آنچه می خواهم برسم
[ترجمه ترگمان]هیچ تردیدی ندارم که خودم را به سطح Lemmer برسانم تا آنچه را که می خواهم بدست بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lowering interest rates could have disastrous consequences for the economy.
[ترجمه گوگل]کاهش نرخ بهره می تواند عواقب فاجعه باری برای اقتصاد داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کاهش نرخ های بهره می تواند عواقب خطرناکی برای اقتصاد داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The drug has the beneficial side effect of lowering the patient's blood pressure.
[ترجمه گوگل]این دارو دارای اثر جانبی مفید کاهش فشار خون بیمار است
[ترجمه ترگمان]این دارو اثر جانبی سودمند کاهش فشار خون بیمار را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Couldn't the deregulation of broadcasting lead to a lowering of standards?
[ترجمه گوگل]آیا مقررات زدایی صدا و سیما نمی تواند منجر به کاهش استانداردها شود؟
[ترجمه ترگمان]عدم تعدیل بودجه ممکن است منجر به پایین آمدن استانداردها شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• frowning, angry, gloomy; dark, threatening (of weather)
act of making lower; diminishing, decreasing; frowning, scowling

پیشنهاد کاربران

کاهش دادن

پایین آورده
lowering his head to his chest
{به طور} سر بر سینه پایین آورده
تنزل، کاستی، کاهش، تخفیف، تضعیف
کمرنگ کردن، کم اهمیت کردن، ساده تر کردن، آسان تر کردن، سهل گرفتن ( تسامح و تساهل )
تحقیر کردن
کم کردن، کاهیدن
پایین آوردن

بپرس