lowbrow

/ˈloʊbraʊ//ˈləʊbraʊ/

معنی: بی سواد، بی ادب، بی فرهنگ، دارای سلیقه پست
معانی دیگر: وابسته به پست اندیشی، (تحقیر آمیز)، کسی که از نظر سلیقه و فکر در سطح پایین است، آدم پست اندیش، بی معرفت، عامی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: someone having unsophisticated, nonintellectual interests (often used disparagingly). (Cf. highbrow.)
متضاد: highbrow
مشابه: barbarian
صفت ( adjective )
• : تعریف: considered to have little intellectual or cultural value, but appealing to popular tastes.
متضاد: highbrow
مشابه: popular, vulgar

- lowbrow music
[ترجمه گوگل] موسیقی کم ابرو
[ترجمه ترگمان] موسیقی lowbrow
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a lowbrow book
کتاب عامی پسند

2. I like a lowbrow action movie once in a while.
[ترجمه گوگل]من هر چند وقت یک بار از یک فیلم اکشن کم ابرو خوشم می آید
[ترجمه ترگمان]من یه زمانی از یه فیلم کوتاه میادش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lowbrow tabloid readers gave PEBs high ratings for all three purposes.
[ترجمه گوگل]خوانندگان تبلوید کم ابرو برای هر سه هدف به PEB ها امتیاز بالایی دادند
[ترجمه ترگمان]خوانندگان این تابلوئید Lowbrow، امتیاز بالایی برای هر سه هدف ارایه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This leaves him precariously balancing his highbrow and lowbrow selves.
[ترجمه گوگل]این باعث می‌شود که او به‌طور نامطمئنی بین خود ابرویی و ابرویی خود تعادل ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]این امر او را به حال خود رها می کند و highbrow و lowbrow خود را متعادل نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has very lowbrow tastes.
[ترجمه گوگل]او سلیقه بسیار کم پشتی دارد
[ترجمه ترگمان] اون خیلی ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That lowbrow prefers pornography to fine art.
[ترجمه گوگل]آن ابروها پورنوگرافی را به هنرهای زیبا ترجیح می دهند
[ترجمه ترگمان]این lowbrow پورنوگرافی را به هنر خوب ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. While this example is pretty lowbrow, psychobabble permeates all intellectual strata.
[ترجمه گوگل]در حالی که این مثال بسیار ضعیف است، روان پریشی در تمام اقشار روشنفکر نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که این مثال pretty است، psychobabble به همه لایه های عقلانی نفوذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He regards the sort of books I read as very lowbrow.
[ترجمه گوگل]او کتاب‌هایی را که می‌خوانم بسیار کم‌کم می‌داند
[ترجمه ترگمان]او به کتاب هایی که من از فرهنگ عامه مردم می خوانم، نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His choice of subject matter has been regarded as lowbrow.
[ترجمه گوگل]انتخاب موضوع او به عنوان موضوعی کم رنگ تلقی شده است
[ترجمه ترگمان]انتخاب موضوع به عنوان lowbrow مورد توجه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But he has always attracted serious - minded partisans eager to mount a highbrow defense of the lowbrow.
[ترجمه گوگل]اما او همیشه پارتیزان های جدی و متفکری را جذب کرده است که مشتاق دفاع سرسختانه از ابرو پایین هستند
[ترجمه ترگمان]اما او همیشه طرفداران جدی و minded برای سوار شدن در دفاع از فرهنگ عامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A customer buried in reading matter is a common sight in even the most lowbrow caf é.
[ترجمه گوگل]مشتری مدفون در مواد خواندنی حتی در کم ابروترین کافه ها نیز یک منظره رایج است
[ترجمه ترگمان]یک مشتری که در این موضوع به خاک سپرده شده است، حتی در the کافه هم دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی سواد (صفت)
analphabetic, illiterate, unlettered, lowbrow, unread

بی ادب (صفت)
lowly, coarse, rude, lowbrow, barbaric, impolite, irreverent, uncivil, indecorous, discourteous, brusque, plebeian, ill-bred, uncivilized, ill-mannered, irrespective, unmannered

بی فرهنگ (صفت)
lowbrow

دارای سلیقه پست (صفت)
lowbrow

انگلیسی به انگلیسی

• uncultured person, unintellectual person
uncultured, unintellectual (of a person)
entertainment, art, music, and so on that is lowbrow is simple and easy to understand rather than being intellectual or complicated; used showing disapproval.
ignorant person, illiterate person; one who sells low-quality artwork

پیشنهاد کاربران

not highly intellectual
سطح فکر پایین، کسی که علاقه به عمیق شدن به موضوعی ندارد
Having no connection with or interest in serious artistic or cultural ideas
فرومایه، مبتذل، کاری ساده که نیاز به فکر ندارد
سطحی، بدون عمق و پیچیدگی، ساده ، دون و سطح پایین ، کم مایه، بی مایه،
??!!shallow
( of literature, art, music, movies, or plays ) not serious and intended for people who do not know much about these forms of art, or ( of people ) not intelligent and not knowing a lot about such things
...
[مشاهده متن کامل]

lowbrow tastes
lowbrow readers

بپرس