سهل الحصول، سهل الوصول
دست یافتنی ترین چیز
دم دستی ، در دسترس ترین
چیزی که بدست آوردن، دستیابی یا استفاده از آن آسان است:
مثال ) هنگام کاهش هزینه ها، بسیاری از شرکت ها با در دسترس ترین درآمد شروع می کنند: بودجه تبلیغاتی خود.
چیزی که بدست آوردن، دستیابی یا استفاده از آن آسان است:
مثال ) هنگام کاهش هزینه ها، بسیاری از شرکت ها با در دسترس ترین درآمد شروع می کنند: بودجه تبلیغاتی خود.
غیر رسمی
چیزی که بدست آوردنش، دستیابی یا استفاده از آن آسان است، سهل الوصول، لقمه آماده، میوه چیده شده
... [مشاهده متن کامل]
دیواری کوتاه تر از تو پیدا نکردن
لقمه ی آماده
سهل الوصول
دم دستی
چیزی که دسترسی به آن خیلی ساده و آسان و بی تلاش خاصی باشد.
هلو تو گلو!
مفت باشه، کوفت باشه!
هلو تو گلو!
مفت باشه، کوفت باشه!
آسان ترین کار/هدف/وظیفه