loudmouthed

/ˈlaʊdˌmæʊðd//ˈlaʊdmaʊðd/

اهل جیغ و داد و اعتراض، پر سرو صدا، لتره، پرهیاهو، وراج، دارای صدای بلند، بلنداواز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: talking or tending to talk in a loud voice.

(2) تعریف: tending to talk in an indiscreet, foolish, or irritating manner.

جمله های نمونه

1. He was known to be a loud-mouthed, opinionated bigot.
[ترجمه گوگل]او به عنوان فردی متعصب دمدمی مزاج معروف بود
[ترجمه ترگمان]او مشهور بود که با دهانی پر سر و صدا، متعصب و متعصب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Although regularly pilloried by the press as an obnoxious loudmouth, he is, nonetheless, an effective politician.
[ترجمه گوگل]اگرچه او مرتباً توسط مطبوعات به عنوان یک بلندگوی نفرت انگیز مورد انتقاد قرار می گیرد، با این وجود، سیاستمداری مؤثر است
[ترجمه ترگمان]اگرچه این مطبوعات به طور منظم توسط مطبوعات به عنوان یک loudmouth نفرت انگیز مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، با این وجود، او یک سیاست مدار کارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She found him loud-mouthed and uncouth.
[ترجمه گوگل]او او را با صدای بلند و بی حیله یافت
[ترجمه ترگمان]او را با صدای بلند و پر سر و صدا می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sir Brian is loud-mouthing Sir Bernard, who is assaulting the other five with caustic wit.
[ترجمه گوگل]سر برایان با صدای بلند سر برنارد که با شوخ طبعی به پنج نفر دیگر حمله می کند
[ترجمه ترگمان]سر تا ماس با صدای بلند می گوید: سر برنارد است که به آن پنج نفر دیگر دچار حمله عصبی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rudy was a loud-mouthed, crude man in flashy clothes who said he was an antique dealer.
[ترجمه گوگل]رودی مردی پر سر و صدا و زمخت با لباس های پر زرق و برق بود که می گفت فروشنده عتیقه فروشی است
[ترجمه ترگمان]رودی با صدای بلند و با صدای بلند و زمخت مردی بود که می گفت یک دلال عتیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was loose, loudmouthed, and brash.
[ترجمه گوگل]او گشاد، با صدای بلند و گستاخ بود
[ترجمه ترگمان]شل و پر سر و پا و شنگول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Naturally I approached Bates in the strictest confidence, but all too quickly I learned that he is just a gin-sodden loud-mouth.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً من در کمال اطمینان به بیتس نزدیک شدم، اما خیلی سریع فهمیدم که او فقط یک صدای بلند صدای جین است
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که من به دوشیزه بیتس اعتماد کردم، اما خیلی زود فهمیدم که او فقط یک دهان پر سر و صدا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rudy was loud-mouthed and crude.
[ترجمه گوگل]رودی با صدای بلند و خشن بود
[ترجمه ترگمان]رودی با صدای بلند و خشن و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He's a loudmouthed truth-twister, and sometimes he's worse.
[ترجمه گوگل]او حقیقتی را با صدای بلند بیان می کند و گاهی بدتر هم می شود
[ترجمه ترگمان]اون یه گردباد loudmouthed و بعضی وقت ها حالش بدتر می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Andswheresis this loudmouthed corporate executive taking his holiday?
[ترجمه گوگل]و آیا این مدیر شرکتی با صدای بلند به تعطیلات می‌رود؟
[ترجمه ترگمان]یه مدیر اجرایی پر سر و صدا رو مرخصی گرفته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All the rest of the world hears are the loudmouthed fools who like to jump up and down and scream and yell.
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که بقیه دنیا می شنوند احمق های با صدای بلندی هستند که دوست دارند بالا و پایین بپرند و جیغ بزنند و فریاد بزنند
[ترجمه ترگمان]بقیه دنیا صدای کسانی را می شنوند که دوست دارند از جا می پرند و فریاد می کشند و فریاد می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is no end to their patriotism; it is a patriotism that never flinches, and it is just as loudmouthed as it is vehement.
[ترجمه گوگل]میهن پرستی آنها پایانی ندارد این یک میهن پرستی است که هرگز از بین نمی رود، و به همان اندازه پر سر و صدا است
[ترجمه ترگمان]هیچ پایانی برای میهن پرستی آن ها وجود ندارد؛ وطن پرستی است که هرگز به خود flinches، و آن هم به همان اندازه loudmouthed است که سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Web surfing can be equally confounding, a wobbly wade through bursts of pop-ups and loudmouthed video ads.
[ترجمه گوگل]گشت و گذار در وب می تواند به همان اندازه گیج کننده باشد
[ترجمه ترگمان]گشت و گذار در وب می تواند به همان اندازه اشتباه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to speak loudly and rudely, impolite and noisy (slang)
a loud-mouthed person talks a lot in an unpleasant or offensive way.

پیشنهاد کاربران

بپرس