1. He was known to be a loud-mouthed, opinionated bigot.
[ترجمه گوگل]او به عنوان فردی متعصب دمدمی مزاج معروف بود
[ترجمه ترگمان]او مشهور بود که با دهانی پر سر و صدا، متعصب و متعصب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She found him loud-mouthed and uncouth.
[ترجمه گوگل]او او را با صدای بلند و بی حیله یافت
[ترجمه ترگمان]او را با صدای بلند و پر سر و صدا می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Sir Brian is loud-mouthing Sir Bernard, who is assaulting the other five with caustic wit.
[ترجمه گوگل]سر برایان با صدای بلند سر برنارد که با شوخ طبعی به پنج نفر دیگر حمله می کند
[ترجمه ترگمان]سر تا ماس با صدای بلند می گوید: سر برنارد است که به آن پنج نفر دیگر دچار حمله عصبی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Rudy was a loud-mouthed, crude man in flashy clothes who said he was an antique dealer.
[ترجمه گوگل]رودی مردی پر سر و صدا و زمخت با لباس های پر زرق و برق بود که می گفت فروشنده عتیقه فروشی است
[ترجمه ترگمان]رودی با صدای بلند و با صدای بلند و زمخت مردی بود که می گفت یک دلال عتیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He was loose, loudmouthed, and brash.
[ترجمه گوگل]او گشاد، با صدای بلند و گستاخ بود
[ترجمه ترگمان]شل و پر سر و پا و شنگول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Naturally I approached Bates in the strictest confidence, but all too quickly I learned that he is just a gin-sodden loud-mouth.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً من در کمال اطمینان به بیتس نزدیک شدم، اما خیلی سریع فهمیدم که او فقط یک صدای بلند صدای جین است
[ترجمه ترگمان]طبیعی است که من به دوشیزه بیتس اعتماد کردم، اما خیلی زود فهمیدم که او فقط یک دهان پر سر و صدا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Rudy was loud-mouthed and crude.
[ترجمه گوگل]رودی با صدای بلند و خشن بود
[ترجمه ترگمان]رودی با صدای بلند و خشن و خشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He is a loudmouth who cannot be trusted with secrets.
[ترجمه گوگل]او بلندگو است که نمی توان به اسرار اعتماد کرد
[ترجمه ترگمان]اون کسی هست که نمیشه به اسرار اعتماد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But often our dream date is the loudmouth down the hall, our office adversary, even the scary boss -- in short, someone we avoid even standing near in real life.
[ترجمه گوگل]اما اغلب قرار رویای ما بلندگوی سالن است، دشمن دفتر ما، حتی رئیس ترسناک - به طور خلاصه، کسی که حتی در زندگی واقعی از نزدیک شدن به او اجتناب می کنیم
[ترجمه ترگمان]اما اغلب اوقات آرزوی ما the در سالن، دشمن دفتر ما، حتی رئیس ترسناک است - - به طور خلاصه، کسی که حتی از ایستادن در کنار هم اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Assistant Provost, help me give that foolish loudmouth three hot cups of tea.
[ترجمه گوگل]دستیار پروست، به من کمک کن سه فنجان چای داغ به آن دهان احمقانه بدهم
[ترجمه ترگمان]دستیار Provost، کم کم کن اون احمق رو که سه تا لیوان چایی داغ بود بهت بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Isn't that enough, you loudmouth?
12. Although regularly pilloried by the press as an obnoxious loudmouth, he is, nonetheless, an effective politician.
[ترجمه گوگل]اگرچه او مرتباً توسط مطبوعات به عنوان یک بلندگوی نفرت انگیز مورد انتقاد قرار می گیرد، با این وجود، سیاستمداری مؤثر است
[ترجمه ترگمان]اگرچه این مطبوعات به طور منظم توسط مطبوعات به عنوان یک loudmouth نفرت انگیز مورد ضرب و شتم قرار می گیرند، با این وجود، او یک سیاست مدار کارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. From the moment he arrived, they took against this talented loudmouth.
[ترجمه گوگل]از همان لحظه ورود او به این بلندگوی با استعداد برخورد کردند
[ترجمه ترگمان]از لحظه ای که او وارد شد، با این استعداد بلند حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The man in front of you at the movies is a loudmouth. You.
[ترجمه گوگل]مردی که در سینما جلوی شماست، صدای بلندی دارد شما
[ترجمه ترگمان]مردی که جلوی تو توی فیلم ها هست یه loudmouth تو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید