lose control of

جمله های نمونه

1. The Democrats will probably lose control of Congress.
[ترجمه گوگل]دموکرات ها احتمالا کنترل کنگره را از دست خواهند داد
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها احتمالا کنترل کنگره را از دست خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Excessive drinking can make you lose control of your own life.
[ترجمه گوگل]نوشیدن زیاد الکل باعث می شود کنترل زندگی خود را از دست بدهید
[ترجمه ترگمان]نوشیدن بیش از حد می تواند باعث شود که شما کنترل زندگی خود را از دست بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Turn the car towards the skid if you lose control of it.
[ترجمه گوگل]اگر کنترل ماشین را از دست دادید، آن را به سمت لغزنده بچرخانید
[ترجمه ترگمان]ماشینو روشن کن اگه کنترلت رو از دست بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We start to lose control of our minds in the same way that muscular tension is often out of our control.
[ترجمه گوگل]ما شروع به از دست دادن کنترل ذهن خود می کنیم، همانطور که تنش عضلانی اغلب خارج از کنترل ما است
[ترجمه ترگمان]ما شروع می کنیم که کنترل ذهنمان را به همان شکل از دست بدهیم که کشش ماهیچه ای اغلب از کنترل ما خارج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is feared that the troops may lose control of several key defensive positions around the city.
[ترجمه گوگل]بیم آن می رود که نیروها کنترل چندین موقعیت دفاعی کلیدی در اطراف شهر را از دست بدهند
[ترجمه ترگمان]ترس می رود که نیروهای نظامی کنترل چندین موقعیت دفاعی کلیدی در اطراف شهر را از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The injured man appeared to lose control of his chute as he tried to land.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد که مرد مجروح هنگام تلاش برای فرود، کنترل چاه خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که مجروح در هنگام تلاش برای فرود آمدن، کنترل chute را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You lose control of your life.
[ترجمه گوگل]کنترل زندگی خود را از دست می دهید
[ترجمه ترگمان]تو کنترل زندگیت رو از دست میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But there are parents who lose control of their children most often for reasons that are entirely understandable.
[ترجمه گوگل]اما والدینی هستند که اغلب به دلایلی کاملاً قابل درک کنترل فرزندان خود را از دست می دهند
[ترجمه ترگمان]اما والدینی وجود دارند که اغلب به دلایلی که کاملا قابل فهم هستند، کنترل کودکان خود را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I was afraid I'd lose control of the car.
[ترجمه گوگل]می ترسیدم کنترل ماشین را از دست بدهم
[ترجمه ترگمان]می ترسیدم کنترل ماشین را از دست بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are to lose control of polytechnics and institutes of higher education.
[ترجمه گوگل]آنها کنترل پلی تکنیک ها و موسسات آموزش عالی را از دست خواهند داد
[ترجمه ترگمان]آن ها کنترل polytechnics و موسسات آموزش عالی را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He does not lose control of his temper easily.
[ترجمه گوگل]او به راحتی کنترل خود را از دست نمی دهد
[ترجمه ترگمان]او کنترل خشم خود را به آسانی از دست نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All at once he seemed to lose control of himself.
[ترجمه گوگل]به یکباره به نظر می رسید که کنترل خود را از دست داده است
[ترجمه ترگمان]ناگهان به نظر می رسید که کنترل خود را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bury the creature if you lose control of Seraph.
[ترجمه گوگل]اگر کنترل سراف را از دست دادید، موجود را دفن کنید
[ترجمه ترگمان]اگر کنترل seraph را از دست بدهی، آن جانور را دفن کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some lose control of their breathing muscles and die.
[ترجمه گوگل]برخی کنترل ماهیچه های تنفسی خود را از دست می دهند و می میرند
[ترجمه ترگمان]برخی کنترل عضلات تنفسی خود را از دست می دهند و می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lose power over -, lose the ability to regulate -

پیشنهاد کاربران

از دست دادن کنترل چیزی، برای مثال ماشین
He watched her turn the corner and lose control of the car.

بپرس