• (1)تعریف: a low, sideless wagon drawn by horses.
• (2)تعریف: a flat, sideless railroad car.
• (3)تعریف: (chiefly British) any of a number of large vehicles used for transporting freight or other loads; truck.
جمله های نمونه
1. an articulated lorry is made in two sections which are joined together by a bar
کامیون دو قطعه،از دو بخش که توسط میله ای به هم وصل شده اند تشکیل شده است.
2. A lorry shed its load on the motorway.
[ترجمه گوگل]یک کامیون بار خود را در بزرگراه ریخت [ترجمه ترگمان]یک کامیون بار خود را بر روی جاده ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A tragedy was narrowly averted when a lorry crashed into a crowded restaurant.
[ترجمه گوگل]با برخورد یک کامیون با یک رستوران شلوغ، بهدقت از وقوع یک فاجعه جلوگیری شد [ترجمه ترگمان]هنگامی که یک کامیون در یک رستوران شلوغ تصادف کرد، یک تراژدی از بین رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The car rammed against/into the lorry.
[ترجمه گوگل]ماشین به کامیون برخورد کرد [ترجمه ترگمان]اتومبیل به کامیون برخورد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The lorry chugged up the hill.
[ترجمه گوگل]کامیون از تپه عبور کرد [ترجمه ترگمان]ماشین باری از تپه سرازیر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. They were pinioned against the wall by the lorry.
[ترجمه گوگل]آنها توسط کامیون به دیوار چسبیده بودند [ترجمه ترگمان]آن ها با کامیون به دیوار بستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. As the lorry went past, I got an eyeful of grit.
[ترجمه گوگل]همانطور که کامیون از کنارش گذشت، من یک چشم ریزش کردم [ترجمه ترگمان]وقتی که این ماشین باری از کنار من رد شد، من یک رگه شن از شن گرفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A passing lorry covered us in mud from head to foot.
[ترجمه لیلا] کامیون در حال عبور سرتاپامونو گلی کرد.
|
[ترجمه گوگل]یک کامیون در حال عبور ما را از سر تا پا در گل و لای پوشانده بود [ترجمه ترگمان]یک ماشین باری که از آن عبور کرده بود، ما را در گل و لای در گل انداخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Striking lorry drivers agreed to lift their blockades of main roads.
[ترجمه گوگل]رانندگان کامیون های اعتصابی موافقت کردند که مسدود شدن جاده های اصلی خود را رفع کنند [ترجمه ترگمان]رانندگان کامیون با اعتصاب کنندگان موافقت کردند که مسدود کردن جاده های اصلی خود را بردارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The second accident involved two cars and a lorry.
[ترجمه گوگل]تصادف دوم دو خودرو و یک کامیون بود [ترجمه ترگمان]دومین حادثه شامل دو اتومبیل و یک کامیون بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The lorry veered out of control, overturned and smashed into a wall.
[ترجمه گوگل]کامیون از کنترل خارج شد، واژگون شد و به دیوار کوبید [ترجمه ترگمان]کامیون از کنترل خارج شد، واژگون شد و به دیوار خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The lorry driver pulled into the side of the road and got out for a cup of tea.
[ترجمه گوگل]راننده کامیون به کنار جاده کشیده شد و بیرون آمد تا یک فنجان چای بنوشد [ترجمه ترگمان]راننده کامیون در کنار جاده ایستاد و برای یک فنجان چای بیرون آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The cat got run over by the lorry and squashed.
[ترجمه گوگل]گربه توسط کامیون زیر گرفته شد و له شد [ترجمه ترگمان]گربه با ماشین باری و له و له شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His bicycle collided with a lorry.
[ترجمه گوگل]دوچرخه اش با یک کامیون تصادف کرد [ترجمه ترگمان]دوچرخه با یک کامیون برخورد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• motor truck (british); sideless wagon that is pulled by horses a lorry is a large motor vehicle which is used to transport goods by road.
پیشنهاد کاربران
تریلی . کامیون
Lorry: کامیون به انگلیسی بریتانیایی Truck: کامیون به انگلیسی آمریکایی اگر مفید بود لطفا لایک کنید ❤️🙏🏻
Lorry = Truck کامیون What's a truck ? a vehicle that carries things: such as a : a very large, heavy vehicle that is used to move large or numerous objects
کامیون باربری
به معنی کامیون یا هر گونه ماشین سنگین بارکش. lorry بیشتر در بریتیش استفاده میشه و truck بیشتر در امریکن.