lorn

/lɔːrn//lɔːn/

معنی: متروک، نومید، گم شده، از دست رفته، نابود شده، بر باد رفته
معانی دیگر: (مهجور) تباه، نابود، (شعر قدیم) ترک شده، مطرود، یکه و تنها، غریب و بی کس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lornness (n.)
• : تعریف: esp. in literature, deprived, abandoned, or forlorn.

جمله های نمونه

1. In the story, the lorn damsel languished and pined away.
[ترجمه گوگل]در داستان، دختر لرن از پا در آمد و از بین رفت
[ترجمه ترگمان]در این داستان، آن دختر بدبخت بیچاره لاغر شده و لاغر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So these smart documents and that isn't physical lorn in a digital world.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این اسناد هوشمند و اینها در دنیای دیجیتال یک لحن فیزیکی نیست
[ترجمه ترگمان]بنابراین این اسناد هوشمند و این که در دنیای دیجیتال به طور فیزیکی مورد استفاده قرار نمی گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even though she won't be voting this year, Lorn Vouch is studying hard and following the issues.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه او امسال رای نخواهد داد، لورن ووچ به شدت مطالعه می کند و مسائل را دنبال می کند
[ترجمه ترگمان]اگر چه او امسال رای نخواهد داد، lorn vouch به سختی مطالعه می کند و مسائل را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. BRING beauty and order into my for- lorn life, woman, as you brought them into my house when you lived.
[ترجمه گوگل]ای زن، زیبایی و نظم را در زندگی رقت بار من بیاور، همانطور که آنها را در زمان زندگیت به خانه من آوردی
[ترجمه ترگمان]زیبای سمی، در حالی که تو آن ها را به خانه من اورده بودی، زیبا بود و به خاطر این بود که تو آن ها را به خانه من آوردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For behind her in her vision lay all the lorn and detached years that had marred her youth, now so vivid because of her recent visit.
[ترجمه گوگل]زیرا پشت سر او در بینش او، تمام سالهای دور و دوری که دوران جوانی او را مخدوش کرده بود، وجود داشت، اکنون به دلیل دیدار اخیرش بسیار زنده است
[ترجمه ترگمان]زیرا پس از چند سال اخیر، در پشت سر او، اندوه و اندوه دوران جوانی که دوران جوانی اش را به وجود آورده بود، اکنون چنان واضح و واضح بود که اکنون به خاطر دیدار اخیر او به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She said good-bye with feigned indifference. What matter could it make? Still, the coach seemed lorn.
[ترجمه گوگل]با بی تفاوتی واهی خداحافظی کرد چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟ با این حال، مربی به نظر خجالتی می آمد
[ترجمه ترگمان]با بی اعتنایی ساختگی از او خداحافظی کرد چه فرقی می کرد؟ با این همه، کالسکه از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متروک (صفت)
abandoned, obsolete, left, forlorn, desolate, derelict, lonely, antiquated, lorn

نومید (صفت)
broken-hearted, hopeless, lorn

گم شده (صفت)
lost, lorn

از دست رفته (صفت)
lost, lorn

نابود شده (صفت)
lorn

بر باد رفته (صفت)
lorn, windswept

انگلیسی به انگلیسی

• alone, deserted, bereft, solitary, lonely

پیشنهاد کاربران

بپرس