lordly

/ˈlɔːrdli//ˈlɔːdli/

لردانه، به روش لردها، بزرگ منشانه، شکوهمندانه، لرد مانند، در خور لردان، اشرافی، بزرگزاده، والا، مغرور، پر نخوت، سلطه جو، لرد وار، شایان لرد، آقاوار، منیع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: lordlier, lordliest
مشتقات: lordliness (n.)
(1) تعریف: befitting a lord; noble; grand.
مترادف: grand, majestic, noble, stately
مشابه: august, great, imposing, lofty, magnificent, princely, proud, regal, royal

(2) تعریف: overbearing; domineering.
مترادف: domineering, imperious, magisterial, overbearing
مشابه: arrogant, authoritarian, autocratic, bossy, high-handed, lofty, pompous

جمله های نمونه

1. the lordly demeanor of his son
رفتار بزرگوارانه ی پسر او

2. Hence its rather lordly detachment, its contempt for superstition, and its obvious scepticism.
[ترجمه گوگل]از این رو جدایی نسبتاً اربابانانه آن، تحقیر خرافات و بدبینی آشکار آن است
[ترجمه ترگمان]از این رو نوعی جداسازی بزرگ بود که نسبت به خرافات نفرت داشت و scepticism آشکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Another shows a large and lordly daemon with a wasp-tail, standing between two human attendants.
[ترجمه گوگل]دیگری یک دیمون بزرگ و ارباب با دم زنبور را نشان می دهد که بین دو خدمتکار انسان ایستاده است
[ترجمه ترگمان]دیگری یک شیطان بزرگ و بزرگ با یک دم زنبوری را نشان می دهد که بین دو تن از خدمه انسانی ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had been too lordly to do this at one time, preferring to give them as Christmas presents.
[ترجمه گوگل]او زمانی برای انجام این کار خیلی اربابی بود و ترجیح می داد به عنوان هدایای کریسمس به آنها بدهد
[ترجمه ترگمان]او بیش از اندازه بزرگ بود که این کار را در یک زمان انجام دهد و ترجیح می داد آن ها را به عنوان هدیه کریسمس به آن ها بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The lordly tripod is replaced by a broken palm-tree overhanging a mourning woman.
[ترجمه گوگل]سه پایه اربابی جای خود را به درخت نخل شکسته ای می دهد که بر روی یک زن عزادار آویزان شده است
[ترجمه ترگمان]سه پایه lordly با یک درخت نخل شکسته که بر روی یک زن عزادار آویزان است، جایگزین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It contains many lordly estates of those who made their fortunes before World War I in ship building and engineering.
[ترجمه گوگل]این شامل بسیاری از املاک اربابی از کسانی است که ثروت خود را قبل از جنگ جهانی اول در ساخت کشتی و مهندسی به دست آورده اند
[ترجمه ترگمان]آن شامل بسیاری از املاک lordly از کسانی است که پیش از جنگ جهانی اول در ساختمان و مهندسی کشتی ثروت های خود را به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The family owns a lordly mansion.
[ترجمه گوگل]خانواده صاحب یک عمارت اربابی هستند
[ترجمه ترگمان] خانواده صاحب یه عمارت باشکوه - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His air of complete self-assurance and somewhat lordly bearing would have frightened me had it not been for his warm and hearty handshake.
[ترجمه گوگل]اگر دست دادن گرم و صمیمانه‌اش نبود، هوای اطمینان کامل و تا حدودی اربابی او مرا می‌ترسید
[ترجمه ترگمان]برای اینکه دست دادن گرم و صمیمانه او نبود، حالت اعتماد به نفس کامل و رفتار نسبتا lordly مرا به وحشت می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The voice was rich, lordly and Harvardish.
[ترجمه گوگل]صدای غنی، ارباب و هارواردشی بود
[ترجمه ترگمان]صدا غنی و شاهانه و Harvardish بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He dismissed people with a lordly gesture.
[ترجمه گوگل]مردم را با حرکتی اربابانه برکنار می کرد
[ترجمه ترگمان]او مردم را با ژست lordly اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. May prove as lordly and complete a thing.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک چیز را خدایی و کامل کند
[ترجمه ترگمان]می تواند به اندازه کافی بزرگ و کامل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Maybe he brings news of our master, the lordly Vlysses.
[ترجمه گوگل]شاید او خبری از ارباب ما، ولیسس ارباب بیاورد
[ترجمه ترگمان]شاید خبرهایی از ارباب ما آورده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The voice was rich, lordly, Harvardish, like all the boring radio comedians'imitations.
[ترجمه گوگل]صدایی غنی، اربابی، هارواردیش بود، مثل همه تقلیدهای خسته کننده کمدین های رادیویی
[ترجمه ترگمان]صدا ثروتمند، lordly، Harvardish، مثل همه کمدین های خسته کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Owning a lordly mansion is his dream in his twenties.
[ترجمه گوگل]داشتن یک عمارت اربابی آرزوی او در بیست سالگی است
[ترجمه ترگمان]مسئولیت یک عمارت بزرگ، رویای او در بیست سالگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Badge of maturity, 12-tined antlers crown a lordly bull elk in Yellowstone; they serve also as formidable weapons.
[ترجمه گوگل]نشان بلوغ، شاخ‌های 12 تاج‌دار یک گاو نر ارباب در یلوستون آنها همچنین به عنوان سلاح های قدرتمند عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]شاخ های گوزن شمالی به سن ۱۲ تا tined، یک گوزن نر بزرگ در Yellowstone را به خود اختصاص می دهد؛ آن ها نیز به عنوان سلاح های مهیب عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dignified, noble; arrogant, haughty; of or pertaining to a lord
a lordly person is proud and arrogant and shows that they think they are better than other people.

پیشنهاد کاربران

بپرس