lord

/ˈlɔːrd//lɔːd/

معنی: ارباب، سید، خداوند، مالک، خدیو، لرد، صاحب، شاهزاده، حکمروایی کردن، مانند لرد رفتار کردن، عنوان لردی دادن به
معانی دیگر: سرور، فرمانروا، فرمانفرما، شاهانه، (املاک فئودال) مالک، صاحب اختیار، تیولدار، (انگلیس) لرد، عضو مجلس لردان، (l بزرگ - پس از my می آید - انگلیس) عنوان اشراف و قضات و مطران ها، (l بزرگ - پس از the) خدا، ایزد، (قدیمی یا به شوخی) شوهر، (حرف ندا به نشان شگفتی یا رنجش) خدایا!، عجب !، لرد وار رفتار کردن، شکوهیدن، (نادر) به مقام لردی رساندن، لرد کردن، (l بزرگ - اغلب با our) عیسی مسیح، خداوندگار، ملاک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who rules, esp. on the basis of property rights.
مترادف: ruler, seignior
مشابه: chief, czar, dynast, emperor, king, maharajah, master, monarch, overlord, potentate, prince, rajah, seigneur, sovereign, superior

(2) تعریف: one who is considered a leading master of his particular skill or profession.
مترادف: master, prince
مشابه: baron, czar, superior

- a lord of finance
[ترجمه گوگل] یک ارباب امور مالی
[ترجمه ترگمان] یک فرمانروای امور مالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a nobleman with a title.
مشابه: archduke, aristocrat, count, duke, earl, gentleman, grand duke, grandee, hidalgo, landgrave, magnifico, marquis, noble, nobleman, peer, seignior, squire, suzerain, viscount

(4) تعریف: (cap.) God or Jesus Christ.
مترادف: Christ, Creator, Father, God, Jesus Christ, Savior
مشابه: Allah, Almighty, almighty, Deity, Divine, eternal, Godhead, Immanuel, Jehovah, Maker, Messiah, omnipotent, Omnipotent, Omniscient, Providence, Son of God, the Eternal, Yahweh
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: (often cap.) used to express surprise, pleasure, exasperation, or other strong feelings.
مترادف: heavens, my
مشابه: gee, glory, God, heaven, son of a bitch

- Lord, what a mess!
[ترجمه گوگل] پروردگارا، چه آشفتگی!
[ترجمه ترگمان] خداوندا، چه مصیبتی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lords, lording, lorded
• : تعریف: to behave in a conceited, overbearing manner toward someone; domineer (usu. fol. by it).
مترادف: boss, domineer
مشابه: command, direct, order

- The supervisor lords it over her office mates.
[ترجمه گوگل] ناظر آن را بر دوستان دفترش ارباب می‌دهد
[ترجمه ترگمان] رئیس اداره اون رو هم روی office اداره می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. lord of a few acres
مالک چند جریب زمین

2. lord it (over)
با قلدری یا غرور رفتار کردن،سلطه گری کردن،آقابالا سری کردن

3. the lord chose another boy to page him
لرد یک پسر دیگر را به نوکری برگزید.

4. the lord will provide
خدا روزی رسان است.

5. . . . and the lord magnified him among the jews
. . . و خداوند او را در میان جهودان عزت بخشید.

6. a liege lord
ارباب صاحب اختیار

7. he was created lord at the age of sixteen
در شانزده سالگی به او عنوان لرد داده شد.

8. our late sovereign lord
سرور شاهوار و فقید ما

9. She married a lord and lives in this huge house in the Cotswolds.
[ترجمه گوگل]او با یک لرد ازدواج کرد و در این خانه بزرگ در Cotswolds زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]او با یک پادشاه ازدواج کرده و در این خانه بزرگ در the زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lord Kierton 's going to say I'm being immature again.
[ترجمه گوگل]لرد کیرتون می‌خواهد بگوید من دوباره نابالغ شده‌ام
[ترجمه ترگمان]لرد لاس می خواهد بگوید که من دوباره بی تجربه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His grandfather used to be a land lord.
[ترجمه گوگل]پدربزرگش قبلاً ارباب زمین بوده است
[ترجمه ترگمان]پدربزرگش پادشاه زمین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lord help my poor soul.
[ترجمه گوگل]خدایا به روح بیچاره ام کمک کن
[ترجمه ترگمان] خدا به روح بیچاره من کمک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1662?3 he served as Lord Mayor of London.
[ترجمه گوگل]او در سال 1662 به عنوان شهردار لندن خدمت کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۶۶۲؟ ۳ بار به عنوان لرد شهردار لندن خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All serfs owed allegiance to a lord.
[ترجمه گوگل]همه رعیت ها مدیون وفاداری به یک ارباب بودند
[ترجمه ترگمان]تمام روستاییان به یک پادشاه وفادار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Bless the name of the Lord!
[ترجمه گوگل]برکت نام خداوند!
[ترجمه ترگمان]خدا به نام خدا رحم کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارباب (اسم)
suzerain, squire, master, boss, lord, overlord, monsieur, esquire, seignior, liege, padrone

سید (اسم)
master, chief, lord, prince, descendant of the prophet

خداوند (اسم)
god, divinity, lord

مالک (اسم)
have, lord, landowner, landlord, possessor, owner, proprietor, landed proprietor, proprietress

خدیو (اسم)
lord, overlord, monarch, khedive

لرد (اسم)
lord, sir

صاحب (اسم)
master, lord, padrone

شاهزاده (اسم)
lord, prince, seigneur

حکمروایی کردن (فعل)
lord

مانند لرد رفتار کردن (فعل)
lord

عنوان لردی دادن به (فعل)
lord

تخصصی

[کامپیوتر] برترین و قدرتمندترین مجموعه نرم افزاری ایران برای دریافت اطلاعات بیشتر به آدرس زیر مراجعه نمایید www.proshat.us

انگلیسی به انگلیسی

• supreme being, god; jesus christ
master, ruler; one who owns land; very influential person; nobleman, aristocrat
rule, control; be arrogant; act like a lord
in britain, lord is the title used in front of the name of peers, judges, bishops, and officials of very high rank.
a lord is a man with a high rank in the british nobility.
in the christian church, people refer to god and to jesus christ as lord or the lord.

پیشنهاد کاربران

اشراف زاده، اعیان. صاحب، ارباب، خداوندگار، فرمانروا، شاهزاده، مالک، ملاک، حکمروایی کردن، مانند لرد رفتار کردن، عنوان لردی دادن، بازرگانی: ارباب
ریشه لرد ازلر نیست لرد پادشاه معنیشه
مثل تاج وتخت وپادشاهی کردن
بعضی جاها حاکم و ارباب هم معنی میده، ولی فقط بعضی جاها
دقت کنین ببینین متن چی میگه ^ - ^
واژه لرد در انگلیسی، به فارسی می شود: خداوندگار و ارباب.
واژه ناملموس و غریب سالار، واقعاً فاقد ارزش معنایی برای واژه لرد است.
پس ارباب حلقه ها و خداوندگار مگس ها، بهترین و تنها واژه های درست و کامل برای برابری با واژه لرد هستند.
خلص و تمت 😤✊👹👊
Lord ارباب
The lord of the rings
پروردگار
علاوه بر این که یک لقب در انگلستان است
معنای" رَبّ" هم بر آن مترتب است.

سلطنتی، تشریفاتی
پروردگار
درجواب دوست عزیزم حسن:
حسن جان، درست تر و منطقی تر این نیست که ما با احتمالات و شاید و باید، خودمون رو گول بزنیم و بگیم ممکنه این واژه به اون واژه ربط داشته باشه. ممکنه این رو از اون گرفته باشن. خب اگر اینطوریه، اگه ربط داره، لطفا منبع و سند ارائه بدید. با سند و مدرک حرف بزنیم. نگیم این از اون اومده. خب دلیلتون چیه که این از اون اومده؟ منم میگم نیومده. مسئله حل میشه؟ من با سند حرف زدم. گفتم واژه ی لُرد از کجا اومده. واژه ی لُر اصلا به صورت LUR نوشته میشه به حروف لاتین. حتی نزدیکش هم نیست. بعدش هم همونطور که عرض کردم از Old English اومده. یعنی مال وقتیه که حتی سکنه ی جزایر بریتانیا، هنوز به حروفِ لاتین هم نمی نوشتن. پس به صرف شبیه بودنِ و تکرار ِ هجا ها و فونِتیک کلمه، نمیشه دو تا لغت رو به هم مرتبط کرد. اینکه قومیتت رو دوست داری، منطقیه، اما تمامِ خیر و خوبی ها و تمامِ لغاتی که معنای خوبی دارند، رو خواهشا به خودتون نسبت ندید. لطفا اجازه بدید یکمی هم برای اقوام دیگه بمونه. آقای بهداروند که زحمت کشیدن تمامِ خیر و برکت این سرزمین رو زدن به اسم قوم لُر. به ایشون باشه، میگن کلمه ی ایران هم از لُر گرفته شده. اول لُرها بودن، بعدا آریایی ها اومدن و نصفشون رفتن تو اروپا، اسم قومیتشون رو گذاشتن روی یه لغتِ آبرومند که تا الانم استفاده می کنن. فقط نمی دونم چرا Etymology این وسط داره موش می دوئونه.
...
[مشاهده متن کامل]

لقبی اشرافی
داداش میلاد علی پور حرف شما قسمتاییش درسته نه همش هالفرد/لاورد بازم میتونه از واژه لر اومده باشهاگه شما بدونین تو فرهنگ ایران باستان اسب چه نمادیو چه افتخاری داره برای کسی که اسب داره این حرفو نمیزدین
...
[مشاهده متن کامل]
خیلیا براین باورن ( مورخان ) که لر از لهراسب اومده کسی که دارای اسب میبوده در ایران باستان والامقام مورد احترام اشرافی و کلی صفات خوب بهش میدادن و خلاصه بگم اسب نماد تقدس تو فرهنگه ایرانه باستانه و هیچی به پاش نرسیده اگه درستر و منطقی تر فکر کنین میبینین هالفرد خودش میتونه از واژع لر اومده باشه منطقیش اینه نه با قاطعیت میشه تاییدش کرد و نا باقاطیعیت ردش کرد

دوستی نوشتن واژه ی انگلیسیِ ( لُرد ) معادلِ همان واژه ی ( لُر ( قوم ) ) در زبان فارسی است.
ما این حق رو نداریم که به صرف علاقه به قومیتِ خودمون تاریخِ واژگانِ زبانهای بیگانه رو تحریف کنیم.
من نمی دونم واژه ( لُر ) چه معنایی داره اما اینو می دونم که اسم هست. اسامی درطول زمان معنیشون رو از دست می دن. کسی نمی دونه آپاچی یا چروکی چه معنایی داره، آزتک یا کرد یا گیلک یعنی چی، ژرمن از کجا اومده؟ اول اسم سرزمین بوده یا به واسطه ی اون قومیت، اسم سرزمین شده. درآخر با بهره گیری از علمِ ریشه شناسی که نشون میده واژه ها از کجا اومدن، واژه ی LORD رو اینجا ترجمه می کنم که اولا عزیزان بدونن این دو کلمه هیچ ارتباطی به هم ندارن، و ثانیا اطلاعاتِ غلط به هموطنامون نداده باشیم.
اولین صورت و کاربردِ واژه ی لُرد که در میانه های قرن سیزدهم میلادی بوده، به شکلِ , Laverd, Loverd, بکار می رفت که از انگلیسیِ باستان به شکلِ ( Hlaford= رئیسِ یک خونواده، حکمران، اربابِ فئودال، مافوق، اشراف، شوهر ) مشتق شده بود. و همچنین معنی ( پروردگار ) هم داشت.
این کلمه انگلیسیِ باستان، قبلش هم به شکلِ Hlafweard بوده که بعدا به اختصار به شکل Hlaford در اومده. معنیِ تحت اللفظیِ Hlafweard میشه ( دارنده ی قرص نان ) . اگه بخوایم جُدا بررسی اش کنیم از دو کلمه ( Hlaf=نان، قرص نان ) و ( Weard=نگه دارنده، محافظ ) تشکیل میشه و ریشه ی Weard بر میگرده به کلمه wer از زبونهای هند و اروپایی که معنیِ ( درک کردن یا مراقبت کردن ) می داده.
در مقابلِ LORD کلمه ی LADY قرار داره که معنی تحت اللفظی اش می شده ( Bread kneader = کسی که خمیر نون رو آماده می کنه ) . این لغت از انگلیسیِ باستانِ ( hlaf�ta=خدمتکارِ صاحبخونه ) گرفته می شه که به شکلِ تحت اللفظی یعنی ( نان خور ) . صورتِ جدید و تک سیلابیِ این واژه قرن 14 میلادی پدید میاد، و معنای ( landlord=صاحب زمین ) هم به قرن 13 بر میگرده. از سال 1540 یه روشِ مودبانه میشه واسه صدا کردنِ افرادی که رتبه ی اجتماعی کمتر از دوک تا اسقف دارن. اواسط قرن پونزده هم به اعضای پارلمانِ انگلستان اطلاق می شه.
دیدیم که اصلِ این کلمه اصلا به صورتِ ( لُرد ) نبوده که بخواهیم به کلمه ی ( لُر ) نسبتش بدیم و ریشه ی این دو کلمه کاملا متفاوته. همینطور معناشون.
سرور
پادشاه. شاه. فرمانده.
به معنی دارنده برتر. صاحب. نجیب زاده. اصیل زاده
لرد همان لر است
لهراسب:لراسب:لرداسب:لراب:لیراو
:لوراب:لهراب::
معنی لهراسپ::دارنده ی اسب برتر
لردگان::محل سکونت لردها*لرها*

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس