lop

/ˈlɑːp//lɒp/

معنی: تلاطم، زدن، چیدن، سرشاخه زدن، با تنبلی حرکت کردن، هرس کردن، شلنگ برداشتن، شاخه های خشک را زدن، دست یا پای کسی را بریدن
معانی دیگر: (بیشتر با : off) قطع کردن، بریدن، (کشاورزی و باغداری) هرس کردن، پرخو کردن، فرخویدن، شل و آویخته بودن، شل و ول بودن، شل و آویزان، وارفته، متلاطم شدن، زدن موی وغیره

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lops, lopping, lopped
(1) تعریف: to chop or cut off (a part or parts), esp. from a plant or animal.
مشابه: chop, prune, sever

(2) تعریف: to remove, as an unwanted or unnecessary part of something.
مشابه: prune

- I lopped three sentences from the paragraph.
[ترجمه گوگل] سه جمله از پاراگراف را حذف کردم
[ترجمه ترگمان] من سه جمله رو از پاراگراف قطع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: lopper (n.)
• : تعریف: to chop, cut off, or remove anything.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lops, lopping, lopped
(1) تعریف: to droop or be suspended loosely; hang down.

- Some dogs' ears lop.
[ترجمه گوگل] گوش های بعضی از سگ ها پر می شود
[ترجمه ترگمان] بعضی از سگ ها گوش تیز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to move or walk about awkwardly or droopingly, esp. in a slouch.

(3) تعریف: to proceed rapidly by hopping.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to allow to droop or to be suspended loosely.

- He lopped his sweater over the back of the chair.
[ترجمه گوگل] ژاکتش را روی پشتی صندلی پاره کرد
[ترجمه ترگمان] ژاکتم را روی پشتی صندلی جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: hanging down; drooping.

- lop ears
[ترجمه گوگل] گوش های لوپ
[ترجمه ترگمان] گوششان آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I'll need to lop off the lower branches of the tree.
[ترجمه محسن] باید سر شاخه های پایینی درخت را بزنم
|
[ترجمه گوگل]من باید شاخه های پایینی درخت را جدا کنم
[ترجمه ترگمان]باید از شاخه های پایینی درخت اویزان شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Citicorp plans to lop $ 5 billion a year from its operating costs.
[ترجمه گوگل]سیتیکورپ قصد دارد سالانه 5 میلیارد دلار از هزینه های عملیاتی خود کم کند
[ترجمه ترگمان]ترکمنستان قصد دارد ۵ میلیارد دلار در سال از هزینه های عملیاتی خود منتشر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The poor rarely fell trees: they mainly lop off small branches, twigs, roots and dead wood.
[ترجمه گوگل]فقرا به ندرت درختانی را می‌ریزند: آنها عمدتاً شاخه‌های کوچک، شاخه‌ها، ریشه‌ها و چوب‌های مرده را جدا می‌کنند
[ترجمه ترگمان]افراد فقیر به ندرت درختان می افتادند؛ آن ها عمدتا از شاخه های کوچک، شاخه ها، ریشه ها و چوب مرده، آویخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A cull of 000 middle managers should lop a further £225m off costs.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای متشکل از 000 مدیر میانی باید 225 میلیون پوند بیشتر از هزینه ها را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]برای کشتن ۱۰۰۰ نفر از مدیران میانی، هزینه ای بیش از ۲۲۵ میلیون پوند هزینه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jasper makeup into a tree height, million lop green silk taeniasis.
[ترجمه گوگل]آرایش جاسپر به ارتفاع درخت، میلیون لپ تانیاز ابریشم سبز
[ترجمه ترگمان]جا سپر بیش از یک میلیون نخ ابریشم نازک ابریشمی آرایش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I say, 'Maybe you could lop off the second floor entirely. '
[ترجمه گوگل]من می گویم، شاید بتوانی طبقه دوم را به طور کامل ترک کنی '
[ترجمه ترگمان]گفتم: شاید بهتر باشه از طبقه دوم بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The LOP circuit module is described in gate level with VHDL, which has passed the logic simulation and verification. It is applied to the design of floating-point adder.
[ترجمه گوگل]ماژول مدار LOP در سطح گیت با VHDL توضیح داده شده است که شبیه سازی منطقی و تایید را پشت سر گذاشته است برای طراحی جمع کننده ممیز شناور اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]ماژول مداری lop در سطح گیت با VHDL شرح داده می شود، که شبیه سازی و تایید منطق را گذرانده است این روش در طراحی of ممیز شناور اعمال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From the perspective of Law of One Price(LOP), this paper studies the price relationship among 36 major Chinese cities by using disaggregated absolute price data.
[ترجمه گوگل]از دیدگاه قانون یک قیمت (LOP)، این مقاله با استفاده از داده های قیمت مطلق تفکیک شده، رابطه قیمت را در بین 36 شهر بزرگ چین مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه قانون یک پرایس (lop)، این مقاله رابطه قیمت بین ۳۶ شهر بزرگ چین را با استفاده از داده های تفکیکی قیمت مطلق بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lop Nur sylvite area lies in the east of Talim Basin that is very dry and poor in water resource.
[ترجمه گوگل]منطقه لوپ نور سیلویت در شرق حوضه تلیم قرار دارد که از نظر منابع آبی بسیار خشک و فقیر است
[ترجمه ترگمان]منطقه lop نور در شرق حوضه Talim قرار دارد که بسیار خشک و فقیر در منابع آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His article is too cumbersome. Let's lop off those repeated and empty words.
[ترجمه گوگل]مقاله او بیش از حد دست و پا گیر است بیایید آن کلمات تکراری و پوچ را حذف کنیم
[ترجمه ترگمان]مقاله او بسیار ثقیل است بیایید این کلمات تکراری و تکراری را دور بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Let's lop off those repeated and empty words.
[ترجمه گوگل]بیایید آن کلمات تکراری و پوچ را حذف کنیم
[ترجمه ترگمان]بیا بریم سراغ این کلمات پوچ و خالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lop - sided stress first on grain, and then on side - lines and industrial crops.
[ترجمه گوگل]تنش سطحی ابتدا روی غلات و سپس روی خطوط کناری و محصولات صنعتی
[ترجمه ترگمان]فشار lop اول بر روی دانه ها و سپس بر روی خطوط جانبی و محصولات صنعتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who would marry a lop - sized ball man if they knew, right?
[ترجمه گوگل]چه کسی اگر می دانست با یک مرد توپی سایز لوپ ازدواج می کرد، درست است؟
[ترجمه ترگمان]که اگه اونا بفهمن، کی با یه آدم قد متوسط ازدواج می کنه، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aqike valley is the east extended area of Lop Nur, Xinjiang.
[ترجمه گوگل]دره آکیکه ناحیه گسترده شرقی لوپ نور، سین کیانگ است
[ترجمه ترگمان]دره Aqike، منطقه شرقی of نور، ژین جیانگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلاطم (اسم)
agitation, turbulence, shock, toss, emotion, lop, ruffle, turbulency

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

چیدن (فعل)
cut, trim, lop, arrange, set, pick up, pluck, pick, mow, pull, pare, clip, crop, flunk, pick over, snip, skive, tear away

سرشاخه زدن (فعل)
trim, lop, pare, crop, prune

با تنبلی حرکت کردن (فعل)
lop, loiter

هرس کردن (فعل)
lop, rogue, pollard, prune

شلنگ برداشتن (فعل)
lop

شاخه های خشک را زدن (فعل)
lop

دست یا پای کسی را بریدن (فعل)
lop

تخصصی

[برق و الکترونیک] line of position-خط موقعیت ( ای ا پی ) تقاطع دو صفحه ی مخوقعیتی که وضعیت یا موقعیت مشخصی را در ناوبری می دهد .

انگلیسی به انگلیسی

• something which has been cut off; small branches and twigs cut from a tree
cut off; prune a tree or other plant; remove, eliminate; hang limply, droop
hanging loosely, drooping
if you lop a tree, you cut off some of its branches.
if you lop something off, you cut it off with a quick, strong stroke.
if you lop a part of something off, you make it smaller in length or amount.

پیشنهاد کاربران

بپرس