اسم ( noun )
• (1) تعریف: goods and valuables taken by pillaging or plundering, usu. under conditions of war or general disorder; spoils.
• مترادف: booty, pillage, spoils
• مشابه: conquest, plunder, prize, riches, sack, spoil, valuables
• مترادف: booty, pillage, spoils
• مشابه: conquest, plunder, prize, riches, sack, spoil, valuables
- The returning soldiers brought back loot from the lands they had conquered.
[ترجمه Rooz] سربازان برگشته بهمراه خود غنایم سرزمین هایی که فتح کرده بودن آوردند|
[ترجمه گوگل] سربازان بازگشته از سرزمین هایی که فتح کرده بودند غنیمت آوردند[ترجمه ترگمان] سربازان مراجعت کردند و غنایم جنگی را که فتح کرده بودند، پس آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: goods taken by stealth or other dishonest means.
• مترادف: plunder, steal, swag
• مشابه: booty, goods, score, take
• مترادف: plunder, steal, swag
• مشابه: booty, goods, score, take
- The thief hid the loot in a locker at the airport.
[ترجمه گوگل] دزد غارت را در یک قفسه در فرودگاه پنهان کرد
[ترجمه ترگمان] دزد جواهرات را در یک کمد در فرودگاه پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دزد جواهرات را در یک کمد در فرودگاه پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) a number of purchases, gifts, or the like.
• مترادف: haul
• مشابه: booty, gifts, goods, purchases, riches
• مترادف: haul
• مشابه: booty, gifts, goods, purchases, riches
- After his shopping spree, he came over to show me his loot.
[ترجمه گوگل] بعد از خریدهایش، او آمد تا غارتش را به من نشان دهد
[ترجمه ترگمان] بعد از spree خرید، اومد تا loot رو به من نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از spree خرید، اومد تا loot رو به من نشون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The kids got a lot of loot for Christmas this year.
[ترجمه محمد جواد] بچه ها یه عالمه از کریسمس امسال سود بردن،|
[ترجمه گوگل] بچه ها برای کریسمس امسال غارت زیادی به دست آوردند[ترجمه ترگمان] امسال بچه ها برای کریسمس یه عالمه غارت و غارت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the act of looting.
• مترادف: pillage, plunder, spoliation
• مشابه: despoliation, forage, sack
• مترادف: pillage, plunder, spoliation
• مشابه: despoliation, forage, sack
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: loots, looting, looted
حالات: loots, looting, looted
• (1) تعریف: to forcibly remove goods or valuables from (a place), usu. under conditions of war or general disorder; plunder; pillage.
• مترادف: despoil, pillage, plunder, sack
• مشابه: forage, harry, liberate, maraud, prey, raid, ransack, rob, strip
• مترادف: despoil, pillage, plunder, sack
• مشابه: forage, harry, liberate, maraud, prey, raid, ransack, rob, strip
- The invading army looted the village.
[ترجمه گوگل] ارتش متجاوز روستا را غارت کرد
[ترجمه ترگمان] ارتش مهاجم روستا را غارت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ارتش مهاجم روستا را غارت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some of the downtown stores were looted in the aftermath of the hurricane.
[ترجمه گوگل] برخی از فروشگاه های مرکز شهر پس از طوفان غارت شدند
[ترجمه ترگمان] برخی از فروشگاه های مرکز شهر پس از طوفان غارت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی از فروشگاه های مرکز شهر پس از طوفان غارت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to steal (goods, money, or the like) in times of general disorder, such as during a riot, attack, or in the aftermath of a natural disaster.
• مترادف: plunder, steal
• مشابه: burglarize, burgle, commandeer, pilfer, pillage, raid, ransack, rob
• مترادف: plunder, steal
• مشابه: burglarize, burgle, commandeer, pilfer, pillage, raid, ransack, rob
- The angry mob looted merchandise from retail stores in the center of the city.
[ترجمه گوگل] اوباش خشمگین کالاهای خرده فروشی ها را در مرکز شهر غارت کردند
[ترجمه ترگمان] مردم خشمگین کالا را از فروشگاه های خرده فروشی در مرکز شهر غارت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مردم خشمگین کالا را از فروشگاه های خرده فروشی در مرکز شهر غارت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: looter (n.)
مشتقات: looter (n.)
• : تعریف: to pillage or plunder, usu. during war or times of general disorder.
• مترادف: pillage, plunder
• مترادف: pillage, plunder