loosened

جمله های نمونه

1. i loosened the soil with a shovel
خاک را با بیل نرم کردم.

2. they loosened export regulations
آنها مقررات صادرات را آسان تر کردند.

3. He loosened tie and lay in bed.
[ترجمه گوگل]کراوات را باز کرد و در رختخواب دراز کشید
[ترجمه ترگمان]کراواتش را شل کرد و روی تخت دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rope holding the boat loosened.
[ترجمه گوگل]طناب نگهدارنده قایق شل شد
[ترجمه ترگمان]طناب قایق را شل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jason had taken off his jacket and loosened his tie.
[ترجمه گوگل]جیسون کتش را درآورده بود و کراواتش را شل کرده بود
[ترجمه ترگمان]جیسون کتش را درآورد و کراواتش را شل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Drilling regulations, too, have been loosened to speed the development of the fields.
[ترجمه گوگل]مقررات حفاری نیز برای سرعت بخشیدن به توسعه میادین کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]مقررات حفاری نیز برای تسریع توسعه این حوزه ها باز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He loosened up under the liquor.
[ترجمه گوگل]زیر مشروب شل شد
[ترجمه ترگمان]زیر بار دیگر باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Harry loosened his grip momentarily and Anna wriggled free.
[ترجمه گوگل]هری یک لحظه چنگش را شل کرد و آنا آزاد شد
[ترجمه ترگمان]هری لحظه ای دستش را رها کرد و آنا از جا پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This rope has loosened up.
[ترجمه گوگل]این طناب شل شده است
[ترجمه ترگمان] این طناب شل شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The wine had loosened his tongue.
[ترجمه گوگل]شراب زبانش را شل کرده بود
[ترجمه ترگمان]شراب زبانش را شل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dictator's grip on the country has not loosened.
[ترجمه گوگل]چنگال دیکتاتور بر کشور سست نشده است
[ترجمه ترگمان]فشار دیکتاتور بر کشور هنوز سست نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He loosened his grip and let her go.
[ترجمه گوگل]دستش را شل کرد و او را رها کرد
[ترجمه ترگمان]دستش را شل کرد و رهایش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The military regime has not loosened its hold on power.
[ترجمه گوگل]رژیم نظامی قدرت خود را سست نکرده است
[ترجمه ترگمان]رژیم نظامی قدرت خود را از دست نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government has loosened its hold on the media considerably.
[ترجمه گوگل]دولت به میزان قابل توجهی کنترل خود را بر رسانه ها سست کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت به طور قابل توجهی کنترل خود را بر رسانه ها باز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I think people have loosened up their standards.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم مردم استانداردهای خود را کاهش داده اند
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم مردم استانداردهای خود را از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• freed, released; unfastened; made less tight, slackened

پیشنهاد کاربران

آسان کردن یک قانون
They loosened environmental protection laws
شل و ول ، لغ
تلطیف شده

بپرس