به زبان عامیانه
بطور کلی
Speaking generally or broadly
Could she be considered a lawyer, loosely speaking? She does have her JD, but she's never been able to pass the bar.
بطورکلی، کلاً، معمولاً، احتمالاً، در حالت کلی، بطور ساده تر، به زبان ساده
به زبان ساده
یعنی طرف، نمیخواد خیلی دقیق راجب چیزی صحبت کنه.