loopy

/ˈluːpi//ˈluːpi/

(خودمانی)، خل وضع

جمله های نمونه

1. He must have gone completely loopy to give up a job like that.
[ترجمه گوگل]او باید کاملاً لوپ شده باشد تا چنین شغلی را رها کند
[ترجمه ترگمان]حتما خیلی دیوونه شده که همچین کاری رو ول کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He'll go loopy when he sees that!
[ترجمه گوگل]وقتی آن را ببیند، لوپ می شود!
[ترجمه ترگمان]وقتی این را می بیند دیوانه می شود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It'sounds a pretty loopy idea to me.
[ترجمه گوگل]به نظر من یک ایده بسیار نابخردانه است
[ترجمه ترگمان] به نظر من یه ایده احمقانه ای میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The play veers from loopy comedy to serious moralizing.
[ترجمه گوگل]نمایشنامه از کمدی لوپ به اخلاقی سازی جدی منحرف می شود
[ترجمه ترگمان]این نمایشنامه از کمدی loopy گرفته تا اخلاقی اخلاقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He ran great loopy circles, barking with delight, while Master dodged and dived, trying to catch him.
[ترجمه گوگل]او دایره‌های پیچیده‌ای می‌دوید و از خوشحالی پارس می‌کرد، در حالی که استاد طفره می‌رفت و شیرجه می‌زد و سعی می‌کرد او را بگیرد
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی پارس می کرد و با خوشحالی پارس می کرد، در حالی که ارباب جاخالی می داد و آب می خورد و سعی می کرد او را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or, possibly, Loopy Old Bats Against ditto.
[ترجمه گوگل]یا، احتمالا، Loopy Old Bats Against ditto
[ترجمه ترگمان]یا شاید، loopy پیر بر علیه ditto
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It may seem a little loopy that computer gamers have a league of their own, with six-figure prize money to boot.
[ترجمه گوگل]ممکن است کمی مبهم به نظر برسد که گیمرهای رایانه لیگ مخصوص به خود را دارند و جایزه شش رقمی برای راه اندازی دارند
[ترجمه ترگمان]ممکن است کمی به نظر برسد که گیمرها کامپیوتر یک لیگ از خودشان دارند و یک جایزه شش رقمی برای بوت شدن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Loopy Lil went on piling more and more things haphazardly on to the tray.
[ترجمه گوگل]لوپی لیل به طور تصادفی چیزهای بیشتری را روی سینی انباشته کرد
[ترجمه ترگمان]لی لی و لی لی روی هم رفته چیزهای بیشتری را روی هم تلنبار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Loopy Lil gently smiled her new even welfare smile while Mrs Hollidaye darned lisle stockings.
[ترجمه گوگل]لوپی لیل به آرامی لبخند یکنواخت جدید خود را زد در حالی که خانم هالیدی جوراب های لیلی را لعنت می کرد
[ترجمه ترگمان]خاله لی لی که جوراب وصله پینه را وصله می کرد، با مهربانی لبخند ملیحی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Birds as loopy as the Two Julies should be locked up.
[ترجمه گوگل]پرندگانی مانند دو جولی باید قفل شوند
[ترجمه ترگمان]پرنده ها به اندازه دوتا جولی ها باید زندانی بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Loopy curved pipe was better than single curved pipe to profiles of particle concentration phase separation.
[ترجمه گوگل]لوله منحنی لوپی بهتر از لوله منحنی منفرد به پروفایل های جداسازی فاز غلظت ذرات بود
[ترجمه ترگمان]لوله خمیده خمیده بهتر از یک لوله خمیده به پروفیل تفکیک فاز تراکم ذرات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He'll go loopy when he hears!
[ترجمه گوگل]وقتی بشنود لوپ می شود!
[ترجمه ترگمان]وقتی بشنوه دیوونه می شه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can get really loopy here and sing to your heart's content.
[ترجمه گوگل]شما می توانید در اینجا واقعاً لوپ شوید و به دلخواه بخوانید
[ترجمه ترگمان]تو می تونی اینجا یه حالی پیدا کنی و به رضایت قلبت آواز بخونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• full of loops; confused, crazy; drunk, intoxicated

پیشنهاد کاربران

خنگ
adjective informal
strange, unusual, or silly
صفت، غیر رسمی
عجیب، غیر معمول یا احمقانه
He must have gone completely loopy to give up a job like that.
Although some of it is loopy, the vast majority is extremely sensible.
...
[مشاهده متن کامل]

Synonyms;
batty /informal /disapproving
bonkers/ informal/ humorous
crackers/ UK/ informal
kooky /mainly US/ informal
loco/ mainly US/ slang
loony/ informal

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/loopy
silly, mindless
گیج، کودن
he is a little loopy
یه کم گیج میزنه
یه کم خل وضعه
having many loops
پر پیچ و خم
a big loopy signature
یه امضای بزرگ و پر پیچ و خم
به معنای شخص دیوونه ، احمق و خل وضع
کسی که شخصیت رفتاری خوبی ندارد و منگل است

بپرس