🔹 در جریان قرار دادن / وارد گفتگو کردن / در حلقه ی ارتباطی آوردن / مطلع کردن
🔹 مثال ها:
I’ll loop you in once I hear back from the client. وقتی از مشتری جواب گرفتم، تو رو در جریان می ذارم.
... [مشاهده متن کامل]
Can you loop me in on the latest updates? می تونی منو در جریان آخرین به روزرسانی ها بذاری؟
They looped in the legal team to review the contract. تیم حقوقی رو وارد کردن تا قرارداد رو بررسی کنه.
🔹 مترادف ها | include / inform / bring into the loop / keep posted / update
🔹 مثال ها:
I’ll loop you in once I hear back from the client. وقتی از مشتری جواب گرفتم، تو رو در جریان می ذارم.
... [مشاهده متن کامل]
Can you loop me in on the latest updates? می تونی منو در جریان آخرین به روزرسانی ها بذاری؟
They looped in the legal team to review the contract. تیم حقوقی رو وارد کردن تا قرارداد رو بررسی کنه.
🔹 مترادف ها | include / inform / bring into the loop / keep posted / update
در جریان گذاشتن