loony

/ˈluːni//ˈluːni/

معنی: احمق، احمق، دیوانه
معانی دیگر: (خودمانی)، خل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: loonier, looniest
(1) تعریف: (informal) silly; foolish.
مشابه: insane, zany

(2) تعریف: insane; crazy; lunatic.
مشابه: crazy, insane, lunatic
اسم ( noun )
حالات: loonies
مشتقات: looniness (n.)
• : تعریف: (informal) one who has a loony personality or who exhibits loony behavior.

جمله های نمونه

1. What's she up to? She's as loony as her brother!
[ترجمه گوگل]او چه کاری دارد؟ او هم مثل برادرش بیچاره است!
[ترجمه ترگمان]چه نقشه ای داره؟ اون مثل برادرش دیوونه است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He does have some pretty loony ideas.
[ترجمه مدرک طاهرفر] او ایده های نسبتا نادرستی دارد
|
[ترجمه گوگل]او ایده های بسیار نادرستی دارد
[ترجمه ترگمان]او خیلی خل و خل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had lots of loony ideas about education.
[ترجمه گوگل]او در مورد آموزش ایده های بیهوده زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]او ایده های بسیار زیادی در مورد آموزش و پرورش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At first they all thought I was a loony.
[ترجمه گوگل]در ابتدا همه آنها فکر می کردند که من یک آدم بدبخت هستم
[ترجمه ترگمان]ابتدا همه فکر می کردند که من یک آدم احمق هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was Day Release at the loony bin.
[ترجمه گوگل]روز انتشار در سطل زباله بود
[ترجمه ترگمان]در آسایشگاه Release بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Political loony, surprised thief, old lag with a grudge . . . it's facts I want, not surmise.
[ترجمه گوگل]تنبلی سیاسی، دزد متعجب، عقب ماندگی قدیمی با کینه این حقایقی است که من می خواهم، نه حدس زدن
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، یک دزد روانی، یک دزد، یک دزد، یک کینه قدیمی، یک کینه قدیمی، این چیزی است که من می خواهم، نه حدس می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That loony leftover of a nation surely won't stagger on much longer-and anyway it's suspended its missile programme.
[ترجمه گوگل]این بقایای گمراه کننده یک ملت مطمئناً مدت طولانی تری تلو تلو تلو خوران نخواهد کرد و به هر حال برنامه موشکی خود را به حالت تعلیق درآورده است
[ترجمه ترگمان]این قسمت از بقایای یک ملت مطمئنا بیشتر طول نمی کشد - و به هر حال برنامه موشکی خود را به حالت تعلیق در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Make that three wounded and one loony on board.
[ترجمه گوگل]آن سه زخمی و یک نفر را روی کشتی بسازید
[ترجمه ترگمان]سه مجروح و یک خل در کشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She felt like a total loony doing these things for herself.
[ترجمه مدرک طاهرفر] او احساس کرد یک احمق به تمام معنا این چیزها رو برای خودش انجام میده
|
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که این کارها را برای خودش یک آدم بیچاره می کند
[ترجمه ترگمان]خودش هم مثل یک آدم احمق بود که این کارها را برای خودش انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What kind of a loony bin have they got down there in Berkeley, anyway?
[ترجمه گوگل]به هر حال، آنها در برکلی چه نوع سطل زباله ای دارند؟
[ترجمه ترگمان]به هر حال در برکلی چه نوع of بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What of the loony fringe that I had so conveniently forgotten?
[ترجمه گوگل]در مورد حاشیه ی غم انگیزی که به راحتی فراموش کرده بودم چه؟
[ترجمه ترگمان]درباره ریشه های احمق که خیلی راحت فراموش کرده بودم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Your average loony racehorse can do better.
[ترجمه گوگل]اسب مسابقه معمولی شما می تواند بهتر عمل کند
[ترجمه ترگمان]میانگین مسابقه اسب دوانی تون میتونه بهتر از این باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Billy was loony with time-travel and morphine.
[ترجمه گوگل]بیلی از سفر در زمان و مورفین دلگیر بود
[ترجمه ترگمان]بیلی با زمان - سفر و مورفین، دیوانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Janet's brother is a complete loony.
[ترجمه گوگل]برادر جانت یک مرد کاملاً لونی است
[ترجمه ترگمان]برادر جنت دیوانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perhaps that means it's raising money for a loony bin.
[ترجمه گوگل]شاید این بدان معناست که برای یک سطل زباله پول جمع می کند
[ترجمه ترگمان]شاید معنیش این باشه که برای یک دیوونه پول داره بالا میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احمق (اسم)
fool, natural, bug, dolt, sucker, goosey, hick, sot, goosy, simpleton, schnook, gosling, tomfool, loggerhead, loony, luny, noodle, mooncalf, nincompoop, ninny, sawney

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

انگلیسی به انگلیسی

• insane, crazy, mad (slang)
madman; one who is crazy (slang)
loony people, ideas, or behaviour seem mad, strange, or eccentric; an informal word.
if you call someone a loony, you mean that they behave in a way that seems mad or eccentric; an informal word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
He’s a loony old man who walks around the neighborhood talking to squirrels.
In a conversation about an unusual event, someone might say, “That party was filled with a bunch of loony characters. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A friend might affectionately describe someone’s quirky personality by saying, “She’s a bit loony, but that’s what makes her so fun to be around. ”

سکه یک دولاری
سکه دو دلاری را Toony گویند
آدم خل و چل
loony lies
دروغ های خل و چلی/احمقانه

بپرس