قریب الوقوع
( صفت است )
درحال جلوه گری ، درحال ظهور ، نمایانگر ، تظاهر کننده ، ظاهر شونده، بروز کننده
۱ - جلوه کردن؛ بزرگ تر یا عجیب تر یا خوشایندتر از آنچه به نظر می آمد ظاهر شدن
۲ - برآمدن؛ بروز؛ ظاهر شدن پدیده ای که تصورش نمی رفت مانند بروز توفانی سهمگین مانند تایفون یا همه گیری وحشتناکی مانند کووید - ۱۹
... [مشاهده متن کامل]
۳ - پُکیدن؛ ناگهان از حجمی کوچک به حجمی بزرگ رسیدن
تاریخچه: واژه ی loom اززبان آلمانی به انگلیسی وارد شده و در ابتدا به معنی دستگاه پارچه بافی به کار می رفته است. از سال ۱۸۰۰ و حتی پیش از آن، این وازه به معنی بروز و ظهور ناگهانی به کار رفته و از حدوددهه ی ۱۸۵۰ کاربرد آن به مراتب بیش تر شده تا دهه ی ۱۹۶۰ که استفاده ی آن در ادبیات انگلیسی اوج گرفته است.
خود نمایی کردن
looming یعنی چیزی که به زودی اتفاق می افته، معمولاً یه چیز ترسناک یا نگران کننده که نزدیکه.
چند تا مثال:
A storm is looming on the horizon
یه طوفان داره از دور میاد
The deadline is looming, and I haven’t started my project yet
موعد تحویل نزدیکه، ولی هنوز پروژه مو شروع نکردم.
صالح حسینی در پانوشت رمان موبی دیک اینگونه مینویسد:
به استناد کتابچه راهنمای موبی دیک
( Herman Melville's Moby - Dick monarch notes ) در توضیح لفظ looming آمده که این لفظ ابداع خود" ملویل" است و قبل از او وجود نداشته است و به معنای
... [مشاهده متن کامل]
Foreshadowing of future occupances است
یعنی: از پیش خبر دادن از اتفاقاتی در آینده نزدیک.
شبح
در آستانه ظهور/وقوع/ نزدیک شونده/ قریب الوقع/ تهدیدکننده/ هول برانگیز/ محتوم
تهدیدگر
در حال نمایان شدن ، در حال پدیدار شدن
ترسناک
چالش برانگیز
قریب الوقوع
نوظهور
نزدیک شونده
ناگهانی
از دور نمایان شدن
ناگهانی ظاهر شدن
فاجعه
ضرب العجل
قریب الوقوع ( چیز ناخوش آیند )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)