معنی: نگاه کردن، متوسل شدن بهمعانی دیگر: 1- (در لغت نامه یا فهرست و غیره) جستجو کردن 2- (عامیانه) سراغ کسی رفتن، سر زدن به 3- (عامیانه) بهتر شدن، بهبود یافتن، مراجعه، مراجعه ای
• : تعریف: to search for and locate (information), as in a reference book. • مشابه: hunt up, research, search for
- I looked up the mileage in the atlas.
[ترجمه گوگل] مسافت پیموده شده را در اطلس جستجو کردم [ترجمه ترگمان] کیلومتر شمار را در نقشه بررسی کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: in computing, the capacity to search for and locate information in an electronic database.
- This dictionary website has fast look-up.
[ترجمه گوگل] این وب سایت فرهنگ لغت دارای جستجوی سریع است [ترجمه ترگمان] این وب سایت فرهنگ لغت به سرعت به بالا نگاه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: in computing, of or pertaining to look-up.
جمله های نمونه
1. Look up the trains to Beijing in the timetable.
[ترجمه Mehrnaz] به برنامه زمانی قطارهابه پکن نگاه کن
|
[ترجمه قاسم طالبی] برنامه زمانی قطارها به پکن را در تابلو نگاه کنید.
|
[ترجمه گوگل]قطارهای پکن را در جدول زمانی جستجو کنید [ترجمه ترگمان]قطارها را در برنامه زمانی به پکن نگاه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They all look up to their teacher.
[ترجمه هانیه] آنها همگی به معلم خود احترام میگذارند
|
[ترجمه گوگل]همه آنها به معلم خود نگاه می کنند [ترجمه ترگمان]آن ها همگی به معلم خود نگاه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Occasionally Alice would look up from her books.
[ترجمه حمیدرضا عرب] گاهی الیس تمایل دارد از کتاب هایش دیدن کند
|
[ترجمه گوگل]گهگاه آلیس از کتاب هایش سر می زد [ترجمه ترگمان]گاهی آلیس از کتاب ها بالا را نگاه می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. When he came in, he didn't look up, so she surmised that he was in a bad mood.
[ترجمه امیر جی کت] وقتی وارد شد، او خوب به نظر نمیرسید، پس او تصور کرد که او در خوی بدی است
|
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شد، سرش را بلند نکرد، بنابراین او حدس زد که حالش بد است [ترجمه ترگمان]وقتی وارد شد، سرش را بلند نکرد، بنابراین حدس زد که حالش بد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I hope things will start to look up in the new year.
[ترجمه Mohsen68t] امیدوارم همه چیز در سال جدید بهتر شود
|
[ترجمه گوگل]امیدوارم در سال جدید همه چیز رو به جلو باشد [ترجمه ترگمان]امیدوارم اوضاع در سال نو شروع شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Children should look up to their parents.
[ترجمه رز] بچه ها باید به والدین خود احترام بگذارند.
|
[ترجمه گوگل]کودکان باید به والدین خود نگاه کنند [ترجمه ترگمان]بچه ها باید به والدینشان نگاه کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I need a boss I can look up to.
[ترجمه گوگل]من به رئیسی نیاز دارم که بتوانم به او نگاه کنم [ترجمه ترگمان]من به یه رئیس احتیاج دارم که بتونم بهش رسیدگی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Look up their number in the telephone directory.
[ترجمه Mohsen68t] شماره آنها را در راهنمای تلفن جستوجو کن
|
[ترجمه گوگل]شماره آنها را در دایرکتوری تلفن جستجو کنید [ترجمه ترگمان]شماره آن ها را در راهنمای تلفن نگاه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Look up 'The Waste Land' in the index.
[ترجمه گوگل]«سرزمین بایر» را در فهرست جستجو کنید [ترجمه ترگمان]سرزمین زباله در فهرست را نگاه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I look up to him.
[ترجمه ش] من به او احترام می زارم
|
[ترجمه گوگل]به او نگاه می کنم [ترجمه ترگمان]به او نگاه می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Look up the bus times in the local timetable.
[ترجمه گوگل]ساعت اتوبوس را در جدول زمانی محلی جستجو کنید [ترجمه ترگمان]زمان اتوبوس در جدول زمانی محلی را بررسی کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She didn't look up or react in any way.
[ترجمه گوگل]او به هیچ وجه به بالا نگاه نکرد یا واکنشی نشان نداد [ترجمه ترگمان]او سرش را بلند نکرد و به هیچ وجه واکنشی نشان نداد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. At last things were beginning to look up.
[ترجمه گوگل]بالاخره همه چیز شروع به نگاه کردن داشت [ترجمه ترگمان]سرانجام همه چیز به خود آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Look up the time of the next train in the timetable.
[ترجمه گوگل]زمان قطار بعدی را در جدول زمانی جستجو کنید [ترجمه ترگمان]زمان قطار بعدی را به دقت نگاه کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I'll just look up the train times.
[ترجمه گوگل]من فقط ساعت قطار را نگاه می کنم [ترجمه ترگمان]من فقط به قطار نگاه می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Acceptable word candidates remaining after lexical look-up are stored for further analysis.
[ترجمه گوگل]نامزدهای کلمه قابل قبول باقی مانده پس از جستجوی واژگانی برای تجزیه و تحلیل بیشتر ذخیره می شوند [ترجمه ترگمان]کلمات قابل قبول باقی مانده پس از جستجوی واژگانی برای تجزیه و تحلیل بیشتر ذخیره می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. There will also be cases when a stray candidate from the lexical look-up is rejected by the later stages of analysis.
[ترجمه گوگل]همچنین مواردی وجود خواهد داشت که یک نامزد سرگردان از جستجوی واژگانی توسط مراحل بعدی تجزیه و تحلیل رد شود [ترجمه ترگمان]همچنین مواردی وجود خواهد داشت که یک کاندیدای سرگردان از واژه لغوی - بالا توسط مراحل بعدی تجزیه و تحلیل رد می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The major problems for the recognition application are the multitude of possible syntactic representations postulated by the look-up and the computation required.
[ترجمه گوگل]مشکلات عمده برای کاربرد تشخیص، انبوهی از نمایشهای نحوی ممکن است که توسط جستجو و محاسبات مورد نیاز فرض شدهاند [ترجمه ترگمان]مشکلات اصلی برای به رسمیت شناختن این کاربرد، انبوه نمایش های نحوی ممکن است که با نگاه به بالا و محاسبات مورد نیاز صورت گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. Lexical lookup is more demanding of storage and processing but is better at rejecting unacceptable letter strings.
[ترجمه گوگل]جستجوی واژگانی برای ذخیره سازی و پردازش نیاز بیشتری دارد، اما در رد رشته های حروف غیرقابل قبول بهتر است [ترجمه ترگمان]جستجوی Lexical بیشتر خواستار ذخیره سازی و پردازش است، اما در رد کردن رشته های نامه غیرقابل قبول، بهتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. It is apparently done in quite a crude fashion, using a look-up table.
[ترجمه گوگل]ظاهراً این کار به شکلی کاملاً خام و با استفاده از جدول نگاه انجام می شود [ترجمه ترگمان]ظاهرا با استفاده از یک میز آرایش، کاملا خام انجام شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. Much is made in the introductory sections of the look-up tables which cross-reference information and provide the route maps to solving problems.
[ترجمه گوگل]بخشهای زیادی در بخشهای مقدماتی جداول جستجو وجود دارد که اطلاعات را ارجاع میدهند و نقشههای مسیر را برای حل مشکلات ارائه میدهند [ترجمه ترگمان]بخش عمده ای در بخش های مقدماتی میزه ای ظاهر ایجاد می شود که اطلاعات مرجع متقاطع را نشان می دهند و نقشه های مسیر را برای حل مشکلات فراهم می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. The lexical look-up technique is preferable to statistical methods since it does not have a built-in error rate and guarantees lexical output.
[ترجمه گوگل]تکنیک جستجوی واژگانی به روش های آماری ارجحیت دارد زیرا دارای نرخ خطای داخلی نیست و خروجی واژگانی را تضمین می کند [ترجمه ترگمان]روش جستجوی واژگانی نسبت به روش های آماری ارجحیت دارد زیرا دارای نرخ خطا ساخته نشده و خروجی واژگان را تضمین می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Dictionary look-up methods give impressive error correction but require much greater storage and computation.
[ترجمه گوگل]روشهای جستجوی فرهنگ لغت، تصحیح خطای چشمگیری را ارائه میکنند، اما به ذخیرهسازی و محاسبات بسیار بیشتری نیاز دارند [ترجمه ترگمان]روش های جستجوی فرهنگ، تصحیح خطای چشمگیر را ارایه می دهند، اما نیاز به ذخیره سازی و محاسبات بیشتر دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Dictionary look-up techniques represent the top-down approach, and involve verifying the input word by matching it with a dictionary word.
[ترجمه گوگل]تکنیکهای جستجوی فرهنگ لغت نشاندهنده رویکرد از بالا به پایین است و شامل تأیید کلمه ورودی با تطبیق آن با یک کلمه فرهنگ لغت است [ترجمه ترگمان]روش های جستجوی فرهنگ لغت، رویکرد بالا به پایین را نشان می دهند و با تطبیق دادن کلمه ورودی با استفاده از لغات فرهنگ لغت، در نظر گرفته می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. The forward lookup zone cannot be added to the server.
[ترجمه گوگل]منطقه جستجوی فوروارد را نمی توان به سرور اضافه کرد [ترجمه ترگمان]منطقه جستجوی پیش رو را نمی توان به کارگزار اضافه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. This allows the entire lookup table to be loaded into memory each time a user submits a request to read or write data.
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا هر بار که کاربر درخواست خواندن یا نوشتن داده را ارسال می کند، کل جدول جستجو در حافظه بارگذاری شود [ترجمه ترگمان]این اجازه می دهد که هر بار کاربر یک درخواست برای خواندن و یا نوشتن داده را به حافظه ارسال کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Dictionary lookup contests for 2 nd grade and above start today.
[ترجمه گوگل]مسابقات جستجوی فرهنگ لغت برای کلاس دوم و بالاتر از امروز آغاز می شود [ترجمه ترگمان]گشتن به دنبال فرهنگ لغت برای کلاس دوم و بالاتر از امروز آغاز می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The population of the lookup table was done manually.
[ترجمه گوگل]جمعیت جدول جستجو به صورت دستی انجام شد [ترجمه ترگمان]جمعیت جدول جستجو به صورت دستی انجام شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. The wizard helps you create a secondary forward lookup zone.
[ترجمه گوگل]ویزارد به شما کمک می کند تا یک منطقه جستجوی ثانویه به جلو ایجاد کنید [ترجمه ترگمان]جادوگر به شما کمک می کند یک منطقه جستجوی ثانویه را ایجاد کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
نگاه کردن (فعل)
eye, regard, look, see, look up
متوسل شدن به (فعل)
look up
تخصصی
[کامپیوتر] جستجو [ریاضیات] پیدا کردن، جستجو کردن
انگلیسی به انگلیسی
• search for information (i.e. in books) search, act of instance of looking up information (i.e. in a dictionary or database)
پیشنهاد کاربران
چندین معنی می تونه داشته باشه: 1. بهبود یافتن ، بهتر شدن 2. پیدا کردن لغت یا اطلاعات و . . . از داخل کتاب یا از کامپیوتر و. . . 3. ملاقات کردن کسی 4. تحسین کردن کسی ، احترام گذاشتن به کسی
نگاه جستجو گرانه
آنها همگی به معلمشان سر می زنند. / سراغ معلم خود می روند.
Synonyms:look for/ search جستجو کردن ( دنبال اطلاعات گشتن )
جستجو کردن ( اطلاعات ) در یک کتاب یا پایگاه داده؛ یافتن چیزی با توسل به یک منبع اطلاعاتی مانند فرهنگ لغت
عبارت "look up" در انگلیسی به معانی مختلفی استفاده می شود. در زیر به برخی از معانی رایج آن اشاره خواهم کرد: 1. جستجو کردن: "Look up" به معنای جستجو کردن در منابع اطلاعاتی مانند دیکشنری، کتاب، وبسایت، یا منابع دیگر است. ... [مشاهده متن کامل]
برای مثال، "I don't know the meaning of this word. Let's look it up in the dictionary" به این معنی است که من معنی این کلمه را نمی دانم، بیایید آن را در دیکشنری بیابیم. 2. نگاه کردن به بالا: "Look up" به نگاه کردن به سمت بالا، به سوی آسمان یا چیزی بالاتر اشاره می کند. برای مثال، "Look up at the stars. They're so beautiful" به این معنی است که به ستارگان نگاه کنید. آن ها خیلی زیبا هستند. 3. بهبود یافتن: "Look up" می تواند به بهبود یافتن یا بهبود وضعیتی اشاره کند. برای مثال، "Things are finally looking up for me. I got a new job" به این معنی است که وضعیت برای من در نهایت بهبود یافت. من شغل جدیدی گرفتم. 4. پیدا کردن و تماس گرفتن با کسی: "Look up" به پیدا کردن و تماس گرفتن با کسی اشاره می کند. برای مثال، "When you're in town, look me up. We should grab a coffee" به این معنی است که وقتی در شهر هستید، با من تماس بگیرید. باید یک قهوه بنوشیم. معنی عبارت "look up" بسته به متن و ساختار جمله ممکن است تغییر کند. با این حال، با توجه به این معانی، می توانید مفهوم مناسب را درک کنید.
look up: پیدا کردن
1. Look out پاییدن، مراقب بودن Look out! There's a car coming. مراقب باش! یه ماشین داره میاد بپا ! یه ماشین داره میاد 2. Look up - جست و جوی اطلاعات یا مشورت با یک مرجع Can you look up the definition of this word for me? ... [مشاهده متن کامل]
میتونی تعریف این لغت رو برام جست و جو کنی 3. Look down on - نگاه بالا به پایین داشتن، حقیر دانستن، پایین تر از خود دانستن Example: She looks down on people who don't have a college degree. او افرادی را که مدرک دانشگاهی ندارند، پایین تر از خود میداند 4. Look forward to - مشتاقانه منتظر چیزی بودن I'm looking forward to our vacation next month. مشتاقانه منتظر تعطیلات ماه آینده مان هستم 5. Look after - مراقبت از کسی یا چیزی Could you please look after my baby while I'm away? لطفا میتونی طی مدتی که نیستم، از بچه ام مراقبت کنی؟ 6. Look back on - به گذشته فکر کردن As I look back on my youth, I realize how much I've grown. وقتی به جوانی ام فکر میکنم، متوجه میشم که چقدر بزرگ شده ام. 7. Look into - به دقت تحقیق و بررسی کردن Example: We need to look into the cause of the issue. ما باید علت مسئله را به دقت مورد بررسی قرار بدیم 8. Look away - نگاه یا توجه خود را از چیزی دور کردن Example: I couldn't bear to watch, so I looked away. حوصله تماشا کردن رو نداشتم، لذا نگاهم رو به جای دیگه دوختم 9. Look for - دنبال چیزی یا کسی بودن Example: I'm going to look for my keys, they must be somewhere in this room. دنبال کلیدهام میگردم. باید یه جایی توی این اتاق باشه 10. Look through - نگاه یا بررسی اجمالی، گذرا و سرسری کردن Example: I need to look through these documents to find your check. باید این اسناد رو به صورت اجمالی بررسی کنم تا چک تو رو پیدا کنم نکته: look out for و look after ظاهرا معنی یکسانی دارند، ولی کاربردشون متفاوته. I will look after my little sister while our parents are away. در مدتی که پدر و مادرم نیستند، من از خواهر کوچکم مراقبت میکنم when you drive, you should always look out for pedestrians crossing the street. موقع رانندگی، همیشه باید مراقب عابران پیاده که از عرض خیابان عبور میکنند، باشید.
بهتر شدن Become better
To search for information ( for example:he looked up the world in the dictionary
یکی از معنی هاش دنباله رو کسی بودن برای الهام یا الگو گرفتن برای مثال who do yo look up to ? دنباله رو چه کسی هستید انشتین یا بیل گیتس
بالا رو نگاه کردن
1 - look up بهتر شدن - بهبود یافتن 2 - look ( something ) up جستجو کردن 3 - look ( someone ) up سر زدن - احوالپرسی کردن 4 - look ( someone ) up to احترام گذاشتن
یه سری زدن
Look up به معنی پیشرفت کردن و ارتقا تو چیزی Things look up fourthly. . . ولی look sth up به معنی جستجو کردن و پیدا کردن. . . I look it up in dictionary. . . .
Meaning: [Phrasal Verb] 1 ) - ( of a situation ) improve. - to become better - to get better; improve 2 ) look something up - search for and find a piece of information in a book or database. ... [مشاهده متن کامل]
- to try to find a piece of information by looking in a book or on a computer - to check a fact or get information about something; check facts 3 ) look someone up - to visit someone you have not seen for a long time when you are visiting the place where they live - to come and see someone; visit [Noun] - the action of systematic electronic information retrieval. - a facility for lookup. e. g. "dictionary with fast phonetic lookup" ⭐اگه up جز فعل نباشه و بلافاصله بعد از look بیاد در اون حالت معنی میده: نگاه کردن - بالا رو نگاه کردن He ran ( = pushed ) his fingers through his hair and looked up at me
جستجو کردن
الگو قرار دادن به دیده ی تحسین نگاه کردن
در رابطه با معنی احترام گذاشتن و تحسین کردن کسی این فریزال با حرف اضافه to همراه است Look up to sb
جست و جو کردن لغت
I look up my family means I admire my family. I speak highly about them and I proud of then
get better for example: Business was bad, but now things are looking up
The villagers looked up from their work اهالی روستا از کار خود دست کشیدند
پیداکردن
دقیق
ستایش کردن
والا شمردن، تحسین کردن
نگاه کردن . جستجو کردن . مراجعه کردن .
بررسی کردن
در کتاب مرجع دنبال معنی گشتن
1. Look up بهتر شدن، پیشرفت محسوس داشتن 2. Look something up جستجو کردن چیزی ( در اینترنت یا کتاب ) 3. Look someone up به کسی سر زدن * اگر up مربوط به خود فعل نباشد و دقیقا بعد از look بیاید آنوقت معنی " بالا را نگاه کردن" میدهد.
دقت کردن
respect somebody احترام گذاشتن
look up to می شه admire look something up میشه search look someone upمی شه احوال پرسی یا greathing look up به تنهایی میشه progress
بهبود پیدا کردن، یافتن، جستجو کردن اطلاعات ( در کتاب و . . ) ،
Look ( sth ) up مراجعه کردن برای مثال ( کلمه ای را در دیکشنری پیدا کردن )
پیدا کن
سرک کشیدن
admire some body
ردیف شدن اوضاع
To find a word in a book or on a computer to learn its meaning.