🔸 معادل فارسی:
• مصنوعی به نظر رسیدن
• صحنه سازی بودن
• ساختگی جلوه کردن
- - -
## 🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** وقتی یک موقعیت یا رویداد طبیعی نیست و به نظر می رسد از پیش طراحی یا اجرا شده است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: The fight looked staged.
دعوا مصنوعی به نظر می رسید.
2. ** ( اجتماعی – عمومی ) :** اشاره به رویدادهایی که برای نمایش یا فریب دیگران ترتیب داده شده اند.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
look fake – look artificial – look contrived – look rehearsed – look set up
- - -
## 🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
• در رسانه ها، وقتی گفته می شود چیزی �looked staged�، معمولاً به معنای بی اعتمادی به واقعیت آن است.
• در گفتگوهای روزمره، بار منفی دارد و نشان دهنده ی عدم صداقت است.
- - -
## 🔸 مثال ها:
• The interview looked staged to promote the product.
مصاحبه مصنوعی به نظر می رسید تا محصول را تبلیغ کند.
• Their surprise party looked staged.
مهمانی سورپرایز آن ها ساختگی جلوه می کرد.
• The accident looked staged for the insurance claim.
تصادف برای گرفتن خسارت بیمه صحنه سازی شده به نظر می رسید.
• مصنوعی به نظر رسیدن
• صحنه سازی بودن
• ساختگی جلوه کردن
- - -
## 🔸 تعریف ها:
1. ** ( محاوره ای – اصلی ) :** وقتی یک موقعیت یا رویداد طبیعی نیست و به نظر می رسد از پیش طراحی یا اجرا شده است.
... [مشاهده متن کامل]
- مثال: The fight looked staged.
دعوا مصنوعی به نظر می رسید.
2. ** ( اجتماعی – عمومی ) :** اشاره به رویدادهایی که برای نمایش یا فریب دیگران ترتیب داده شده اند.
- - -
## 🔸 مترادف ها:
- - -
## 🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
• در رسانه ها، وقتی گفته می شود چیزی �looked staged�، معمولاً به معنای بی اعتمادی به واقعیت آن است.
• در گفتگوهای روزمره، بار منفی دارد و نشان دهنده ی عدم صداقت است.
- - -
## 🔸 مثال ها:
مصاحبه مصنوعی به نظر می رسید تا محصول را تبلیغ کند.
مهمانی سورپرایز آن ها ساختگی جلوه می کرد.
تصادف برای گرفتن خسارت بیمه صحنه سازی شده به نظر می رسید.