longing

/ˈlɒŋɪŋ//ˈlɒŋɪŋ/

معنی: عطش، اشتیاق، هوس، میل وافر، ارزوی زیاد، ویار، مایل، مشتاق
معانی دیگر: آرزوی شدید، خواستن از ته دل، (دل) غنج زدن، شنگیدن، پر کشیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: longingly (adv.)
• : تعریف: a strong and persistent desire, esp. for something not easily attained.
مترادف: desire, wish, yearning
مشابه: appetite, aspiration, hankering, hope, hunger, lust, mind, passion, thirst, want, yen

- I've always had a longing to visit Australia.
[ترجمه گوگل] من همیشه آرزوی سفر به استرالیا را داشتم
[ترجمه ترگمان] همیشه اشتیاق دیدار استرالیا را داشته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My grandmother still has a longing for her homeland.
[ترجمه گوگل] مادربزرگ من هنوز حسرت وطنش را دارد
[ترجمه ترگمان] مادربزرگم هنوز هم آرزوی سرزمین مادری اش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His wife has been gone for several years, but he still has a longing for her.
[ترجمه گوگل] همسرش چند سالی است که رفته است، اما هنوز در حسرت اوست
[ترجمه ترگمان] همسرش چندین سال است که رفته است، اما هنوز هم دلش به حال او می سوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his longing for peace and solitude
آرزوی او برای آرامش و تنهایی

2. the soldier was longing to return once again to the family hearth
سرباز آرزو می کرد که یکبار دیگر به کانون خانواده اش باز گردد.

3. She was longing for some peace and privacy.
[ترجمه اسماعیل کریمی] او در حسرت قدری صلح و آرامش بود
|
[ترجمه گوگل]او مشتاق آرامش و خلوت بود
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست آرامش و آرامش خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Distance doesn't mean separation,the longing feeling remains the same no matter how far it is. I'm your friend on the journey of life.
[ترجمه گوگل]فاصله به معنای جدایی نیست، احساس اشتیاق هر چقدر هم که دور باشد ثابت می ماند من دوست شما در سفر زندگی هستم
[ترجمه ترگمان]فاصله به معنای جدایی نیست، احساس اشتیاق نیز یک سان باقی می ماند مهم نیست چقدر است من دوست تو در سفر زندگی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His heart burned with longing for revenge.
[ترجمه گوگل]دلش از شوق انتقام می سوخت
[ترجمه ترگمان]دلش برای انتقام می سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The children are longing for Santa Claus to arrive.
[ترجمه گوگل]بچه ها در حسرت آمدن بابانوئل هستند
[ترجمه ترگمان]بچه ها مشتاق دیدن بابا نوئل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had a desperate longing to go back.
[ترجمه گوگل]اشتیاق شدیدی برای بازگشت داشت
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He has been longing for her ever since she left.
[ترجمه گوگل]او از زمانی که او رفته بود در حسرت او بود
[ترجمه ترگمان]از وقتی که اون رفته خیلی دلش براش تنگ شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He felt a longing for the familiar.
[ترجمه گوگل]حس اشتیاق به چیزهای آشنا را داشت
[ترجمه ترگمان]دلش برای آشنا شدن تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ever since then I've been longing to meet him face to face.
[ترجمه گوگل]از آن زمان در آرزوی دیدار رو در رو با او بودم
[ترجمه ترگمان]از آن روز به بعد اشتیاق دیدار با او را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Imelda spoke of her longing to return home.
[ترجمه گوگل]ایملدا از اشتیاق خود برای بازگشت به خانه گفت
[ترجمه ترگمان]Imelda از اشتیاق او برای بازگشت به خانه سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. People are longing for peace.
[ترجمه گوگل]مردم در آرزوی صلح هستند
[ترجمه ترگمان]مردم مشتاق صلح هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm longing for news of him.
[ترجمه گوگل]من مشتاق خبری از او هستم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد از او خبری داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We are longing to see you.
[ترجمه گوگل]ما مشتاق دیدار شما هستیم
[ترجمه ترگمان]خیلی دلمان می خواهد شما را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عطش (اسم)
acquisitiveness, thirst, longing, appetence, appetency

اشتیاق (اسم)
thirst, longing, appetence, appetency, enthusiasm, anxiety, heat, solicitude, appetite, hunger, hankering, avidity

هوس (اسم)
longing, fancy, calf love, lust, caprice, fad, whim, whimsy, fantasy, whim-wham, concupiscence, crotchet, humoresque, whimsey, scape, whigmaleerie, gee, heartthrob, libido, megrim

میل وافر (اسم)
longing, penchant

ارزوی زیاد (اسم)
longing

ویار (اسم)
longing

مایل (صفت)
disposed, willing, longing, keen, solicitous, wishing, desirous, inclined, fond, hankering, bent, oblique, wanting, craving, sideling, sidling, wishful, yearning

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

انگلیسی به انگلیسی

• yearning, desire, wish, craving
having a strong desire for something
a longing is a rather sad feeling of wanting something very much.

پیشنهاد کاربران

he would whisper words of longing
اون کلمات حسرت آمیز را زمزمه میکرد
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
پوزیشن لانگ
به وضعیتی اشاره دارد که یک سرمایه گذار یک رمزارز یا هر ابزار مالی دیگر را خریداری می کند تا وقتی قیمت بالا می رود ، آن را بفروشد.
بهترین معادل : عطش
شوق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : lengthen / long
✅️ اسم ( noun ) : length / longevity / longing / lengthiness / longitude
✅️ صفت ( adjective ) : long / longing / longish / longitudinal
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : long / longly / longingly / longitudinally

تمنا
اشتیاق فراوان
خواهش
دل تنگی
اشتیاق - حسرت
اشتیاق ؛ مشتاق
– He still has a longing for his homeland
– He gazed at her, his eyes full of longing
– I've always had a longing to visit Australia
– The children are longing for Santa Claus to arrive
اشتیاق وافر
تمایل
چیزی رو از ته دل خواستن
enthusiasm
thirst

حسرت . حسرت چیزی را داشتن
یه چیزی رو خیلی زیاد مشتاقش باشی مثلا عطش پول داشته باشی به این معنا که پول رو زیاد میخوای
میل و خواهش درونی
طلب ( در عرفان )
خواسته ی دل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس