صفت ( adjective )
• : تعریف: continuing for a long time.
• مترادف: durable, enduring, lasting, long-lived, longstanding
• متضاد: fleeting, short-lived
• مترادف: durable, enduring, lasting, long-lived, longstanding
• متضاد: fleeting, short-lived
- There is hope now for a long-lasting peace.
[ترجمه گوگل] اکنون امیدی برای صلح طولانی مدت وجود دارد
[ترجمه ترگمان] اکنون امیدی برای صلحی پایدار و پایدار وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اکنون امیدی برای صلحی پایدار و پایدار وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their long-lasting friendship had been a comfort to both of them.
[ترجمه گوگل] دوستی طولانی مدت آنها مایه آرامش هر دوی آنها بود
[ترجمه ترگمان] دوستی پایدار و پایدار آن ها برای هردوی آن ها آرامش بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دوستی پایدار و پایدار آن ها برای هردوی آن ها آرامش بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید