اسم ( noun )
• (1) تعریف: reasoning, or the study of reasoning.
- It is a principle of logic that if two things are both equal to another thing, they are equal to each other.
[ترجمه گوگل] این یک اصل منطقی است که اگر دو چیز هر دو با یک چیز دیگر مساوی باشند، با هم برابرند
[ترجمه ترگمان] این یک اصل منطقی است که اگر دو چیز مساوی با یک چیز دیگر باشند، برابر با هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک اصل منطقی است که اگر دو چیز مساوی با یک چیز دیگر باشند، برابر با هم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many students find logic interesting when they learn about fallacies.
[ترجمه گوگل] بسیاری از دانش آموزان وقتی در مورد مغالطه ها یاد می گیرند، منطق را جالب می دانند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از دانش آموزان وقتی درباره fallacies یاد می گیرند منطق را جالب می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از دانش آموزان وقتی درباره fallacies یاد می گیرند منطق را جالب می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the process of sound reasoning.
• مشابه: argument, right
• مشابه: argument, right
- This paragraph shows excellent logic.
[ترجمه گوگل] این پاراگراف منطق عالی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] این پاراگراف منطق عالی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این پاراگراف منطق عالی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She would rather use her own logic to find answers than to do research or ask others.
[ترجمه گوگل] او ترجیح می دهد از منطق خود برای یافتن پاسخ استفاده کند تا اینکه تحقیق کند یا از دیگران بپرسد
[ترجمه ترگمان] ترجیح می دهد از منطق خود برای پیدا کردن پاسخ به جای تحقیق استفاده کند و یا از دیگران سوال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ترجیح می دهد از منطق خود برای پیدا کردن پاسخ به جای تحقیق استفاده کند و یا از دیگران سوال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the consistency of relation among the parts of something such as a machine or a work of art.
• مشابه: coherence
• مشابه: coherence
- I don't really care for this painting but I can see its logic.
[ترجمه گوگل] من واقعاً به این نقاشی اهمیت نمی دهم اما می توانم منطق آن را ببینم
[ترجمه ترگمان] من واقعا به این نقاشی علاقه ندارم، اما می توانم منطق خود را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من واقعا به این نقاشی علاقه ندارم، اما می توانم منطق خود را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the circuitry of a computer.