logarithmic

/ˌlɑːɡəˈrɪðmɪk//ˌlɒɡəˈrɪðmɪk/

معنی: وابسته به لگاریتم
معانی دیگر: وابسته به لگاریتم

جمله های نمونه

1. logarithmic differentiation
مشتق گیری لگاریتمی

2. After initial logarithmic progress growth plateaued sharply.
[ترجمه گوگل]پس از پیشرفت لگاریتمی اولیه، رشد به شدت افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]پس از رشد اولیه رشد، نرخ رشد به شدت کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In that the size scale is logarithmic in reality the distribution approximates to log normal.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مقیاس اندازه در واقعیت لگاریتمی است، توزیع به لگاریتم نرمال تقریب می‌یابد
[ترجمه ترگمان]در آن مقیاس اندازه، لگاریتمی است در واقعیت، توزیع تقریب به لگاریتم طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An alternative is to search using the logarithmic technique.
[ترجمه گوگل]یک جایگزین، جستجو با استفاده از تکنیک لگاریتمی است
[ترجمه ترگمان]یک جایگزین برای جستجوی با استفاده از تکنیک لگاریتمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the logarithmic phase of growth, according to an exponential law, the growth rate constant and heat output at different concentration of pilose autler had been calculated.
[ترجمه گوگل]در فاز لگاریتمی رشد، بر اساس یک قانون نمایی، ثابت سرعت رشد و خروجی حرارت در غلظت‌های مختلف پیلوز اوتلر محاسبه شده است
[ترجمه ترگمان]در مرحله لگاریتمی رشد، با توجه به یک قانون نمایی، نرخ رشد ثابت و دما در غلظت متفاوتی از pilose autler محاسبه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Experimental results were taken from a logarithmic amplifier as applied to a conical scan radar, ability and precision of the set in following targets track are investigated in some detail.
[ترجمه گوگل]نتایج تجربی از یک تقویت‌کننده لگاریتمی به‌عنوان یک رادار اسکن مخروطی گرفته شد، توانایی و دقت مجموعه در مسیر اهداف زیر با جزئیات مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نتایج تجربی از یک تقویت کننده لگاریتمی به گونه ای که برای یک رادار اسکن مخروطی استفاده شده است، توانایی و دقت مجموعه اهداف زیر در برخی از جزییات مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For unknown accented speech, by means of the logarithmic scores associated with each system and the maximum likelihood criterion, automatic accent classification of non-native speech can be made.
[ترجمه گوگل]برای گفتار لهجه ناشناخته، با استفاده از نمرات لگاریتمی مرتبط با هر سیستم و معیار حداکثر احتمال، می توان طبقه بندی خودکار لهجه گفتار غیر بومی را انجام داد
[ترجمه ترگمان]برای گفتار accented نامعلوم، با استفاده از امتیازات لگاریتمی همراه با هر سیستم و معیار حداکثر احتمال، طبقه بندی خودکار لهجه غیر بومی می تواند ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Integrated circuit. 5-step LED driver for logarithmic scale.
[ترجمه گوگل]مدار مجتمع درایور LED 5 مرحله ای برای مقیاس لگاریتمی
[ترجمه ترگمان]مدار یکپارچه ۵ درایور LED پنج مرحله ای برای مقیاس لگاریتمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The logarithmic scale of the chart allows the full range of times to be displayed, but lessens the visual impact of the differences.
[ترجمه گوگل]مقیاس لگاریتمی نمودار اجازه می دهد تا بازه زمانی کامل نمایش داده شود، اما تاثیر بصری تفاوت ها را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]مقیاس لگاریتمی نمودار محدوده کاملی از زمان ها را اجازه می دهد که نمایش داده شوند، اما تاثیر دیداری این تفاوت ها را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A logarithmic function describing the relationship between penetration depth and dynamic pressure divided by the square of nozzle number was derived by fitting the data of the computation results.
[ترجمه گوگل]یک تابع لگاریتمی که رابطه بین عمق نفوذ و فشار دینامیکی تقسیم بر مجذور عدد نازل را توصیف می‌کند، با برازش داده‌های نتایج محاسبات به دست آمد
[ترجمه ترگمان]یک تابع لگاریتمی برای توصیف رابطه بین عمق نفوذ و فشار دینامیکی تقسیم شده توسط مربع عدد نازل با برازش داده های نتایج محاسبه بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That's because quake magnitudes are calculated on a logarithmic scale.
[ترجمه گوگل]دلیلش این است که بزرگی زمین لرزه بر اساس مقیاس لگاریتمی محاسبه می شود
[ترجمه ترگمان]به این دلیل است که شدت های زلزله در مقیاس لگاریتمی محاسبه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A second technique that greatly improves the speed of searching a sequential file is to use a logarithmic search.
[ترجمه گوگل]تکنیک دومی که سرعت جستجوی یک فایل متوالی را تا حد زیادی بهبود می بخشد، استفاده از جستجوی لگاریتمی است
[ترجمه ترگمان]تکنیک دوم که به شدت سرعت جستجوی یک فایل متوالی را بهبود می بخشد، استفاده از یک جستجوی لگاریتمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A quantitative measure of the damping is provided by the logarithmic decrement defined as the logarithmic decrease in amplitude per cycle.
[ترجمه گوگل]یک اندازه گیری کمی از میرایی توسط کاهش لگاریتمی ارائه می شود که به عنوان کاهش لگاریتمی در دامنه در هر چرخه تعریف می شود
[ترجمه ترگمان]یک مقیاس کمی از میرایی، با کاهش لگاریتمی به عنوان کاهش لگاریتمی در هر سیکل، ارایه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a youth,[sentence dictionary] he had learned the entire body of logarithmic tables by heart.
[ترجمه گوگل]در جوانی، [فرهنگ جملات] کل جداول لگاریتمی را از زبان یاد گرفته بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک جوان، تمام بدن جدول لگاریتمی را ازبر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A method for measuring the dynamic range of the fast logarithmic charge amplifier is described. Finally, the results of absolute measurement of the activity of several rad. . .
[ترجمه گوگل]روشی برای اندازه گیری محدوده دینامیکی تقویت کننده بار لگاریتمی سریع شرح داده شده است در نهایت نتایج اندازه گیری مطلق فعالیت چند راد
[ترجمه ترگمان]روشی برای اندازه گیری محدوده دینامیکی تقویت کننده شارژ سریع لگاریتمی توضیح داده می شود در نهایت، نتایج اندازه گیری مطلق فعالیت چندین rad
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به لگاریتم (صفت)
logarithmic

تخصصی

[ریاضیات] لگاریتمی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to logarithms (mathematics)

پیشنهاد کاربران

logarithmic ( ریاضی )
واژه مصوب: لگاریتمی
تعریف: مربوط به لگاریتم

بپرس