log on


(کامپیوتر) دستورات لازم را برای آغاز برنامه (یا پایان برنامه) دادن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to enter a computer system with a password.

- I couldn't log on at first because I had typed the password incorrectly.
[ترجمه Sgnd] در ابتدا نمیتوانستم وارد شوم چون رمز را اشتباه تایپ کرده بودم
|
[ترجمه گوگل] من اول نتوانستم وارد شوم چون رمز عبور را اشتباه تایپ کرده بودم
[ترجمه ترگمان] اول نمی توانستم وارد بشوم چون اسم رمز را غلط تایپ کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Customers pay to log on and gossip with other users.
[ترجمه گوگل]مشتریان برای ورود به سیستم و شایعات با سایر کاربران هزینه می پردازند
[ترجمه ترگمان]مشتریان با کاربران دیگر به ثبت و سخن چینی می پردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Put another log on the fire.
[ترجمه ه] یک هیزم روی اتش بگذار
|
[ترجمه گوگل]یک کنده دیگر روی آتش بگذارید
[ترجمه ترگمان]یه کنده دیگه رو آتیش بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Log on to the Hammer Web ring, with 12 more sites devoted to macabre movies.
[ترجمه گوگل]با 12 سایت دیگر که به فیلم های ترسناک اختصاص داده شده اند، وارد حلقه وب چکش شوید
[ترجمه ترگمان]ورود به رینگ جی همر با ۱۲ سایت دیگر اختصاص داده شده به فیلم های ترسناک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Can you put another log on the fire?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک کنده دیگر روی آتش بگذارید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه تنه دیگه رو آتیش بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You need to log on to your home page.
[ترجمه گوگل]شما باید وارد صفحه اصلی خود شوید
[ترجمه ترگمان] باید به صفحه خونه - ت وارد بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tap in your password before you log on.
[ترجمه گوگل]قبل از ورود به سیستم روی رمز عبور خود ضربه بزنید
[ترجمه ترگمان]برو سراغ رمز عبور قبل از اینکه وارد عمل بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Press control, alt, delete to log on to the computer.
[ترجمه سمیه] Ctrl, alt و Delet را برای ورود به کامپیوتر فشار دهید
|
[ترجمه گوگل]برای ورود به رایانه، کنترل، alt، delete را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]کنترل فشار، alt، حذف کردن برای ورود به رایانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Log on using your name and password.
[ترجمه گوگل]با استفاده از نام و رمز عبور خود وارد شوید
[ترجمه ترگمان]ورود به سیستم با استفاده از نام و گذرواژه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I set the log on the ground and shaved off the bark.
[ترجمه گوگل]کنده را روی زمین گذاشتم و پوست آن را تراشیدم
[ترجمه ترگمان]کنده را روی زمین گذاشتم و پوست درخت را اصلاح کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You need a password to log on.
[ترجمه گوگل]برای ورود به سیستم نیاز به رمز عبور دارید
[ترجمه ترگمان]به پسورد نیاز داری که روش کار کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Members are invited to log on to their computers and call up the Heisei menu.
[ترجمه گوگل]از اعضا دعوت می شود به رایانه های خود وارد شوند و منوی Heisei را فراخوانی کنند
[ترجمه ترگمان]از اعضا دعوت می شود تا به کامپیوترهای خود وارد شوند و منوی Heisei را فراخوانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can you tell me how to log on to the Internet?
[ترجمه گوگل]میشه بگید چطوری وارد اینترنت بشم؟
[ترجمه ترگمان]میتونی بهم بگی چطور وارد اینترنت بشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you have a modem you can log on to a bulletin board and download it.
[ترجمه گوگل]اگر مودم دارید می توانید وارد تابلوی اعلانات شوید و آن را دانلود کنید
[ترجمه ترگمان]اگر یک مودم دارید می توانید بر روی یک بورد بولتن وارد شوید و آن را دانلود کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Log on and get the gory details.
[ترجمه گوگل]وارد شوید و جزئیات بد را دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]وارد سیستم شوید و اطلاعات خونین را به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] بر قراری ارتباط، وارد شدن به سیستم، دخول به سیستم .
[کامپیوتر] ورود به سیستم - معرفی خود به عنوان یک کاربر مجاز کامپیوتر یا شبکه در آغاز کار.

انگلیسی به انگلیسی

• submit information (especially one's user name and password) into a computer system or program in order to begin a session
connection to a computer, process of creating the first connection with a computer system or peripheral device (usually by entering a password, date, identity number, etc.)

پیشنهاد کاربران

To log on = to connect
log on ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ثبت ورود
تعریف: عمل شناساندن خود به سامانۀ رایانه‏ای یا شبکه برای استفاده از آن
وارد سیستم شدن
log in : پسورد میخواد وارد شدن با مشخصات
log on : وارد شدن بدون پسورد است
In nontechnical web parlance, log on often means to visit ( especially a website ) , and log in means to sign in with a username and password. For example, we could say you logged on to this website simply by visiting this page, but you won’t be logging in because nothing on this site requires a username and password.
...
[مشاهده متن کامل]

وارد شدن به برنامه
دستورات لازم براى روشن کردن کامپىوتر مثل زدن پسپورت
ورود. پذیرش. قبول
در سیستم های اتوماسیون اداری برای ورود به پرتالlogon و یا خروج از آنlogoff استفاده میشود
داخل شدن

بپرس