lodge

/ˈlɑːdʒ//lɒdʒ/

معنی: خانه، کلبه، منزل، جا، انبار، شعبه فراماسون ها، بیتوته کردن، به لانه پناه بردن، گذاشتن، منزل دادن، منزل کردن، تسلیم کردن، ساکن کردن، مسکن دادن، پذیرایی کردن، قرار دادن
معانی دیگر: آلونک، کاشانه، (موقتا) جا دادن، منزل دادن یا کردن، اتاق اجاره دادن یا کردن، پانسیون کردن یا شدن، در خود جا دادن، مظروف کردن، (در خود) گنجاندن، گیر کردن در، جایگیر شدن در، خفت افتادن، به امانت گذاشتن، (به کسی) سپردن، (از راه افکندن یا تیر در کردن یا فرو کردن و غیره) فرستادن، زدن، (به دادگاه یا مراجع صالحه) عارض شدن، شکایت کردن، عرضحال دادن، اقامه کردن، (با: in) اعطا کردن (اختیارات و غیره)، دادن، (در جاهای ییلاقی و توریستی) هتل، متل، مهمانسرا، (برخی باشگاه ها و انجمن های اخوت) محل ملاقات، همدیدگاه، شعبه ی محلی، (برخی جانوران به ویژه بیدستر) لانه، آشیان، (سرخپوست آمریکای شمالی) خانه، خیمه، ساکنان خانه یا خیمه، تفوی­ کردن، خیمه زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cabin, hut, or other shelter intended for use by skiers, hunters, or the like.
مترادف: cabin, hut, lean-to, shanty
مشابه: blind, shack

(2) تعریف: a small house, such as a caretaker's cottage, on the grounds of a larger house or estate.
مترادف: cottage
مشابه: cabin, summerhouse

(3) تعریف: a hotel or inn.
مترادف: caravansary, hostel, hostelry, hotel, inn
مشابه: hospice, motel, public house, tavern

(4) تعریف: the den of certain wild animals such as the beaver.
مشابه: burrow, den, hole, lair

(5) تعریف: a local subgroup of a fraternal organization, such as Elks or Masons, or the place they meet.
مشابه: chapter, club
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lodges, lodging, lodged
(1) تعریف: to stay in living quarters, esp. for a short time.
مترادف: quarter, room, stay
مشابه: abide, bed, billet, bivouac, bunk, camp, sojourn, tenant, tent

(2) تعریف: to be or become caught, fixed, or embedded in a certain position.
مترادف: catch
مشابه: camp, cleave, fasten, fix, stabilize, stick

- The kite lodged in the treetop.
[ترجمه گوگل] بادبادک در بالای درخت نشست
[ترجمه ترگمان] بادبادک در نوک درخت جای گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: lodgeable (adj.)
(1) تعریف: to provide with living quarters, esp. temporarily.
مترادف: accommodate, billet, harbor, house
مشابه: bed, home, quarter, tent

(2) تعریف: to serve as living quarters for; shelter.
مترادف: accommodate, harbor, house, shelter
مشابه: contain, hold

(3) تعریف: to fix securely or firmly in position.
مترادف: fix, infix
مشابه: embed, entrench, secure, stick

(4) تعریف: to register (a charge, complaint, or the like) in court or before an appropriate authority; file.
مترادف: enter, file, place, present, record, register, submit

جمله های نمونه

1. hunting lodge
کلبه ی شکارچیان

2. they lodge students
آنها دانشجویان را پانسیون می کنند.

3. to lodge a protest
اعتراض کردن

4. to lodge an arrow in a target
پیکانی را به آماج زدن

5. a caretaker's lodge
کلبه ی سرایدار

6. they agreed to lodge us for the night
آن ها پذیرفتند که برای آن شب به ما جا بدهند.

7. Is there anywhere that I can lodge in the village tonight?
[ترجمه گوگل]آیا جایی هست که بتوانم امشب در روستا اقامت کنم؟
[ترجمه ترگمان]آیا جایی هست که من بتوانم امشب در روستا اقامت کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I shall lodge at the inn for two nights.
[ترجمه گوگل]من دو شب در مسافرخانه اقامت خواهم داشت
[ترجمه ترگمان]من دو شب در مسافرخانه اقامت خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Can you lodge us for the night?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید ما را برای شب اقامت دهید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی امشب ما رو برسونی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My father would occasionally go to his Masonic lodge.
[ترجمه گوگل]پدرم گهگاه به لژ ماسونی خود می رفت
[ترجمه ترگمان]پدرم گاهی به لانه فراماسونی خود می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Authorities requisitioned hotel rooms to lodge more than 000 stranded Christmas vacationers.
[ترجمه گوگل]مقامات اتاق های هتل را برای اسکان بیش از 000 مسافر تعطیلات کریسمس گیر داده بودند
[ترجمه ترگمان]مقامات از اتاق های هتل درخواست کردند تا بیش از ۱۰۰،۰۰۰ تن از vacationers های کریسمس گل زده را اجاره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I intend to lodge an official complaint .
[ترجمه گوگل]من قصد دارم یک شکایت رسمی ارائه کنم
[ترجمه ترگمان]من قصد دارم یه شکایت رسمی بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has four weeks in which to lodge an appeal.
[ترجمه گوگل]او چهار هفته فرصت دارد تا شکایت کند
[ترجمه ترگمان]چهار هفته وقت دارد که تقاضای فرجام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You should lodge a copy of the letter with your solicitor.
[ترجمه گوگل]شما باید یک کپی از نامه را نزد وکیل خود تسلیم کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید یک نسخه از آن نامه را با مشاور حقوقی بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He turned in between the lodge gates and guided the Porsche down the winding drive.
[ترجمه گوگل]بین دروازه‌های لژ پیچید و پورشه را به سمت پایین هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]او به طرف دروازه کلبه برگشت و the را که در پیچ در پیچ جاده بود هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Cupid had at last managed to lodge an arrow in his stony heart.
[ترجمه گوگل]کوپید بالاخره موفق شد تیری را در قلب سنگی خود فرو کند
[ترجمه ترگمان]کوپیدون بالاخره توانسته بود تیری در قلب سنگی خود فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خانه (اسم)
house, domicile, home, lodge, room, building, cell, shack, socket, quarterage

کلبه (اسم)
lodge, hull, shack, hutch, cabana, hut, cabin, cottage, shanty, hovel, cote, kraal

منزل (اسم)
house, abode, accommodation, apartment, hearth, dwelling, habitation, lodging, lodge, destination, hospice, inn, caravan-serai, halting place

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

انبار (اسم)
lodge, store, agglomeration, tender, seraglio, cellar, storeroom, storehouse, repository, arsenal, garner, depot, sluice, repertory, clearing house, depository, thesaurus, entrepot, stockroom, godown

شعبه فراماسون ها (اسم)
lodge

بیتوته کردن (فعل)
lodge, shake down, roost

به لانه پناه بردن (فعل)
lodge

گذاشتن (فعل)
leave, cut, stead, lodge, place, attach, have, put, let, deposit, infiltrate

منزل دادن (فعل)
house, accommodate, home, lodge, roof, shelter

منزل کردن (فعل)
inhabit, lodge, live, roost, camp

تسلیم کردن (فعل)
submit, cede, give up, lodge, consign, subjugate, subdue, hand over, conquer, hand on

ساکن کردن (فعل)
settle, lodge, denizen

مسکن دادن (فعل)
settle, domicile, lodge

پذیرایی کردن (فعل)
entertain, lodge, welcome

قرار دادن (فعل)
lodge, place, put, fix, pose, park, row, set, mount, pack, locate, include, posture, posit, superpose

انگلیسی به انگلیسی

• cabin; hut, crude shelter; small house on an estate; inn; any of a number of american indian dwellings; local chapter of some fraternal organizations; animal's den (especially a beaver)
live, reside; stay overnight; accommodate someone; rent a room to; contain; stick in, implant; become stuck in, become embedded; enter or file a complaint; deposit, entrust to
a lodge is a small house at the entrance to the grounds of a large house.
a lodge is also a hut or small house where people stay on holiday.
in some organizations, a lodge is a local branch or meeting place of the organization.
if you lodge in someone else's house for a period of time, you live there, usually paying rent.
if something lodges somewhere or is lodged there, it becomes stuck there.
if you lodge a complaint, you formally make it; a formal use.
see also lodging.

پیشنهاد کاربران

ادعا کردن
کلمه "lodge" به عنوان یک اسم می تواند به مکان یا ساختمانی اشاره کند که به عنوان اقامت موقت برای افراد استفاده می شود. مثلاً یک کلانتری یا خانه کوچک در کوهستان که برای مدتی برای نگهداری و اقامت استفاده می شود، ممکن است به عنوان "lodge" شناخته شود.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین، "lodge" می تواند به عنوان فعل به معنای "کنار گذاشتن" یا "مهره ها را در جای خود قرار دادن" استفاده شود، به خصوص در ارتباط با مواردی مانند ورود به داوری یا اعلام اعتراض. به طور کلی، "lodge" می تواند به صورت اسم یا فعل در ارتباط با مکان های اقامتی یا اقداماتی که انجام می شود، استفاده شود.
منبع CHAT GPT 3. 5

در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی� لزlez� به معنی خانه، محل استراحت، کاشانه، کلبه است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �لاجlodge� به کار میرود. در اینجا تبدیل حرف ز
...
[مشاهده متن کامل]
به حرف جیم راداریم که تبدیلی رایج است یعنی لزlez> لاجlodge. لازم به ذکر است که مصوت� إ� در �لز� در لری به همان شکل پهلوی خود تلفظ میشود یعنی مصوتی بین� إ� و� ای� در تلفظ�زیر� در لری. در لری به صورت �لز و لونه� هم به کارمیرود. از این واژه در زبان انگلیسی مشتقات وترکیبات بسیاری وجوددارد وبه کارمیرد.

● تنظیم کردن ( شکایت، دادخواست، . . . )
● گیر کردن ( در یک موقعیت و شرایط و یا چیزی مثل استخوان در گلو )
● اجاره کردن جایی
● کلبه، اتراقگاه
● محل زندگی سمور در آب
در نقش فعل:
ماندن. ساکن شدن ، ساکن کردن, زندگی کردن
در نقش اسم :
کلبه ، خانه، مسافرخانه ، اقامتگاه
گیر کردن چیزی در جایی
در بعضی موارد به معنی
تسلیم درخواست
قرار گرفتن
انجمن، لژ
لانه سگ آبی
کلبه سمور دریایی
در متن پزشکی، رسوب کردن
The tiny particles lodge in the organs
تقاضا کردن
فرونشستن ( مثلا فرونشستن گلوله در جایی از بدن انسان یا حیوان یا هر هدف دیگری
lodge ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: اتراقگاه
تعریف: اقامتگاهی کوچک در خارج از شهر که صحرانوردها و شکارچی ها از آن استفاده می کنند
become firmly stuck
It's lodged in my throat: تو گلوم گیر کرده.
گیر افتادن
اقامتگاه , اتاق ؛ اقامت کردن , جا دادن ؛ گیر کردن , قرار گرفتن ؛ ( شکایت ) کردن ؛ یه جای امن گذاشتن
# a hunting lodge
# the porter's lodge
# I shall lodge at the inn for two nights
# They agreed to lodge us for the night
...
[مشاهده متن کامل]

# a fish bone had lodged in her throat
# One of the bullets lodged in his chest
# She lodged a complaint against him
# I intend to lodge an official complaint
# You should lodge a copy of the letter with your solicitor

to lodge a complaint : شکایت کردن
در جای امن قرار دادن
lodge
کلبه یا خانه ای که برای مدن کوتاهی در آن زنگی کنیم
با تشکر هلیا

لُژ
refer to the definition of Freemasonry
ثبت درخواست کردن
اقامتگاه
ثبت کردن - ارائه دادن - ورود - قرار دادن - آوردن
مهمانخانه کلبه ای ، راه سَرا ، اتراقگاه
مستاجر
Pay to live in another person`s house
نهادینه شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس