• (1)تعریف: a locality or place. • مشابه: locality, location
• (2)تعریف: the set of all points, lines, or surfaces that satisfies certain specified mathematical conditions.
• (3)تعریف: the position of a gene on a chromosome.
جمله های نمونه
1. Barcelona is the locus of Spanish industry.
[ترجمه گوگل]بارسلونا مرکز صنعت اسپانیا است [ترجمه ترگمان]بارسلون مرکز صنعت اسپانیا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The locus of decision-making is sometimes far from the government's offices.
[ترجمه گوگل]محل تصمیم گیری گاهی از ادارات دولتی دور است [ترجمه ترگمان]مرکز تصمیم گیری گاهی از ادارات دولتی دور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The Politburo was the locus of all power in the Soviet Union.
[ترجمه Mm] پولیت بورو بود محل تمامه قدرت ها در جماهیر شوری سابق
|
[ترجمه گوگل]دفتر سیاسی مرکز تمام قدرت در اتحاد جماهیر شوروی بود [ترجمه ترگمان]در دوران اتحاد جماهیر شوروی، دفتر سیاسی کمونیست کانون همه قدرت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The locus of failure thereafter moves backwards into the cylinder.
[ترجمه گوگل]پس از آن محل شکست به سمت عقب به داخل سیلندر حرکت می کند [ترجمه ترگمان]مکان شکست بعد از آن به سمت استوانه حرکت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A Locus spokesperson said its goal is 100 percent of the speed - and felt that it could achieve it.
[ترجمه گوگل]یکی از سخنگویان Locus گفت که هدف آن 100 درصد سرعت است - و احساس کرد که می تواند به آن برسد [ترجمه ترگمان]سخنگوی Locus گفت که هدف آن ۱۰۰ درصد از سرعت است - و احساس کرد که می تواند به آن دست یابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Yet, the individual is at best a locus in which many lines of development come together in a unique set.
[ترجمه گوگل]با این حال، فرد در بهترین حالت مکانی است که در آن بسیاری از خطوط رشد در یک مجموعه منحصر به فرد گرد هم می آیند [ترجمه ترگمان]با این حال، فرد در بهترین مکان هندسی قرار دارد که در آن بسیاری از خطوط توسعه در یک مجموعه منحصر به فرد به هم می رسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This locus is independent of the Prandtl number, and resembles the corresponding locus for Couette flow in Fig. 1
[ترجمه گوگل]این مکان مستقل از عدد پراندتل است و شبیه مکان مربوط به جریان کوئت در شکل 1 است [ترجمه ترگمان]این مکان، مستقل از عدد Prandtl است، و شبیه جایگاه متناظر برای جریان couette در شکل ۱ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Maclean had no locus standi for this lightning intervention, and one can only speculate as to his reasons for it.
[ترجمه گوگل]مکلین هیچ منبعی برای این مداخله برق آسا نداشت و تنها می توان در مورد دلایل او برای آن حدس و گمان زد [ترجمه ترگمان]Maclean برای این دخالت برق هیچ جایگاهی نداشت، و فقط یک نفر می تواند به دلایل خود بیندیشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Locus believes Microsoft has underestimated the importance of open networking in the marketplace.
[ترجمه گوگل]لوکوس معتقد است که مایکروسافت اهمیت شبکه باز در بازار را دست کم گرفته است [ترجمه ترگمان]Locus بر این باور است که مایکروسافت اهمیت شبکه باز در بازار را دست کم گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Electronic networks are replacing office buildings as the locus of business transactions.
[ترجمه گوگل]شبکه های الکترونیکی در حال جایگزینی ساختمان های اداری به عنوان محل معاملات تجاری هستند [ترجمه ترگمان]شبکه های الکترونیکی جایگزین ساختمان های اداری به عنوان مکان تراکنش های تجاری می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Another possible locus of difference between black and white speech is in voice setting.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نقاط تفاوت احتمالی بین گفتار سیاه و سفید در تنظیم صدا است [ترجمه ترگمان]یک مکان هندسی دیگر تفاوت بین حرف سیاه و سفید در تنظیم صدا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This suggested that COL1A2 might be a susceptibility locus for alcoholic cirrhosis with one, or very few, predisposing mutations possible.
[ترجمه گوگل]این نشان داد که COL1A2 ممکن است یک منبع مستعد برای سیروز الکلی با یک یا تعداد بسیار کمی جهش مستعد کننده باشد [ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که COL۱A۲ ممکن است یک مکان مستعد ابتلا به سیروز الکلی با یک یا چند جهش بسیار اندک باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Here it was at the heart, at the locus of all of those different influences.
[ترجمه گوگل]اینجا در قلب بود، در مرکز همه آن تأثیرات مختلف [ترجمه ترگمان]در اینجا، در قلب، در کانون همه این تاثیرات مختلف قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. External locus of control was measured on four items, no more than one of which was allowed to be missing.
[ترجمه گوگل]منبع کنترل خارجی بر روی چهار آیتم اندازهگیری شد که بیش از یکی از آنها گم شده بود [ترجمه ترگمان]جایگاه خارجی کنترل بر روی چهار مورد اندازه گیری شد، که هیچ کدام از آن ها مجاز به گم شدن نبودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It maps a locus of equilibrium welfare maximum points for the consumer as income increases.
[ترجمه گوگل]با افزایش درآمد، منبع حداکثر امتیاز رفاه تعادلی را برای مصرف کننده ترسیم می کند [ترجمه ترگمان]با افزایش درآمد، مکان جایگاه رفاه تعادل برای مصرف کننده را ترسیم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مکان (اسم)
dwelling, habitation, site, stead, place, spot, position, location, locality, locus
مکان هندسی (اسم)
locus
مثال ادبی (اسم)
locus
تخصصی
[برق و الکترونیک] مکان هندسی [بهداشت] محمل - لوکوس [ریاضیات] مکان هندسی [آمار] 1. مکان هندسی 2. ژن جا
انگلیسی به انگلیسی
• place, location the locus of something is the place where it happens, or the most important area or point with which it is associated; a formal word.
پیشنهاد کاربران
۱. مکان. محل ۲. مرکز. کانون ۳. ( ریاضیات ) مکان هندسی مثال: The locus of decision - making is sometimes far from the government's offices. مرکز و کانون تصمیم گیری گاهی از ادارات دولتی دور است.
نمونه ادبی_ کهن نمونه
بنمایه، جای، جایگاه، ریشه، الگو
مکان هندسی Roots locus =مکان هندسی ریشه ها ( مهندسی کنترل )
locus ( باستانشناسی ) واژه مصوب: مکانه تعریف: [باستانشناسی] بقایای باستان شناختی، مانند نهشته ها و سازه ها، که در کاوش به طور مجزا ثبت و شماره گذاری می شوند|||[زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری] مکان ویژة ژن بر روی فام تن