locomotor

/ˌlokəˈmotər//ˌlokəˈmotə/

معنی: ابتلاء اعضای حرکتی، دارای گرفتاری در اعضای حرکتی، دارای گرفتاری در اعضای حرکتی، جنبده، نقص تحرک، متحرک
معانی دیگر: (وسیله ی نقلیه یا سازواره یا جاندار و غیره) خود جنب، خود جنبا، جنبنده، دارای قدرت خود جنبی، locomotory جنبده، طب دارای گرفتاری دراعضای حرکتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having to do with locomotion.

جمله های نمونه

1. Those who had little locomotor activity are hospitalised more often, have surgery more often and die sooner.
[ترجمه گوگل]کسانی که فعالیت حرکتی کمی داشتند، بیشتر در بیمارستان بستری می شوند، بیشتر عمل می کنند و زودتر می میرند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که فعالیت کمی داشته اند، اغلب در بیمارستان بستری شده اند و اغلب زودتر عمل می کنند و زودتر می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. According to Melissa Clearfield, the child's newfound locomotor skill arrives hand-in-hand with a raft of other changes in social behaviour and maturity.
[ترجمه گوگل]به گفته ملیسا کلیرفیلد، مهارت حرکتی تازه کشف شده کودک دست در دست هم با مجموعه ای از تغییرات دیگر در رفتار اجتماعی و بلوغ می آید
[ترجمه ترگمان]طبق گفته ملیسا Clearfield، مهارت های تازه کشف شده این کودک با یک کلک دیگر در رفتار اجتماعی و بلوغ دست به دست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Including: Locomotor system, alimentary system, respiratory system, urinary system, reproductive system, circulatory system, sense organs, nervous system and endocrine system.
[ترجمه گوگل]از جمله: دستگاه حرکتی، دستگاه گوارش، دستگاه تنفسی، دستگاه ادراری، دستگاه تناسلی، دستگاه گردش خون، اندام های حسی، سیستم عصبی و سیستم غدد درون ریز
[ترجمه ترگمان]شامل: سیستم Locomotor، سیستم alimentary، سیستم تنفسی، سیستم ادراری، سیستم گردش خون، سیستم گردش خون، سیستم عصبی و سیستم غدد درون ریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yogabody is divided into five parts: the locomotor system, the vertebral column, the lower extremity, the trunk, and the upper extremity.
[ترجمه گوگل]بدن یوگا به پنج قسمت تقسیم می شود: سیستم حرکتی، ستون مهره ها، اندام تحتانی، تنه و اندام فوقانی
[ترجمه ترگمان]Yogabody به پنج بخش تقسیم می شود: سیستم locomotor، ستون مهره ای، ته پایین، تنه و ته بالاتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. According to anatomical structure of locomotor system of human body and experiences of modeling in biomechanics, the human body was simplified as a multi-rigid system with simple rotate joints.
[ترجمه گوگل]با توجه به ساختار تشریحی سیستم حرکتی بدن انسان و تجربیات مدل سازی در بیومکانیک، بدن انسان به صورت یک سیستم چند صلب با مفاصل چرخشی ساده ساده شد
[ترجمه ترگمان]با توجه به ساختار تشریحی بدن انسان و تجربیات مدل سازی در biomechanics، بدن انسان به صورت یک سیستم چند صلب با مفاصل ساده چرخشی ساده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "This form of behavior — independence, locomotor capacity, parental care and development — could be similar to the life history of the theropod," he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: «این شکل از رفتار - استقلال، ظرفیت حرکتی، مراقبت و رشد والدین - می‌تواند شبیه به تاریخچه زندگی تروپود باشد
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" این نوع رفتار - استقلال، ظرفیت locomotor، مراقبت والدین و توسعه - می تواند شبیه به تاریخچه زندگی the باشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "It's a system for turning on your locomotor system and making you walk or run in a very coordinated, straight-line fashion sustaining locomotion for a considerable time, " he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: "این سیستمی است برای روشن کردن سیستم حرکتی و وادار کردن شما به راه رفتن یا دویدن به صورت کاملاً هماهنگ و مستقیم که حرکت را برای مدت قابل توجهی حفظ می کند "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" این سیستمی است که سیستم locomotor را روشن کرده و شما را وادار به راه رفتن و یا دویدن در یک مد بسیار هماهنگ، و مسیر حرکت برای زمان قابل توجهی می کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Locomotor activity is the most basic behavioral phenomenon of animals, and can be used in many kinds of psychoneuropharmacological investigations.
[ترجمه گوگل]فعالیت حرکتی اساسی‌ترین پدیده رفتاری حیوانات است و می‌تواند در بسیاری از انواع تحقیقات روان‌آور دارویی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]فعالیت Locomotor شایع ترین پدیده رفتاری حیوانات است و می تواند در بسیاری از انواع تحقیقات psychoneuropharmacological مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Result After the locomotor system damaged the normal function exercise can prevent effectively all kinds of complication, maximum promotes the damaged function restoration.
[ترجمه گوگل]نتیجه پس از آسیب سیستم حرکتی، ورزش عملکرد طبیعی می تواند به طور موثر از انواع عوارض جلوگیری کند، حداکثر باعث ترمیم عملکرد آسیب دیده می شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه بعد از اینکه سیستم locomotor به عملکرد نرمال عملکرد آسیب رساند، می تواند از همه جور پیچیدگی جلوگیری کند، حداکثر ترمیم عملکرد آسیب دیده را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Locomotor problems are a common reason for culling and it is important to ensure adequate intakes of calcium and phosphorus.
[ترجمه گوگل]مشکلات حرکتی یک دلیل متداول برای حذف است و اطمینان از دریافت کافی کلسیم و فسفر بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]مشکلات Locomotor یک دلیل مشترک برای گلچین کردن هستند و مهم است که دریافت مناسب کلسیم و فسفر را تضمین کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These differences in day range have important locomotor implications.
[ترجمه گوگل]این تفاوت ها در محدوده روز پیامدهای حرکتی مهمی دارند
[ترجمه ترگمان]این تفاوت ها در محدوده روز تاثیرات locomotor مهمی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Adenosine A(subscript 2A) receptors are selectively localized in basal ganglia and can affect the locomotor activity.
[ترجمه گوگل]گیرنده های آدنوزین A (subscript 2A) به طور انتخابی در گانگلیون های پایه قرار می گیرند و می توانند بر فعالیت حرکتی تأثیر بگذارند
[ترجمه ترگمان]Adenosine A (subscript ۲ A)به طور انتخابی در غدد عصبی مرکزی قرار می گیرند و می توانند بر فعالیت locomotor تاثیر بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. AIM:To observe the effect of the scorpion venom on the locomotor harmony, spatial learning memory, and the expression of proenkephalin (PENK) in Parkinson disease animal model in C57BL/6 mice.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده تأثیر زهر عقرب بر هماهنگی حرکتی، حافظه یادگیری فضایی و بیان پروانکفالین (PENK) در مدل حیوانی بیماری پارکینسون در موش‌های C57BL/6
[ترجمه ترگمان]AIM: برای مشاهده اثر زهر عقرب بر روی سازگاری locomotor، حافظه آموزش فضایی و بیان of (PENK)در مدل حیوان بیماری پارکینسون در موش های C۵۷BL \/ ۶
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Conclusion Transplantation of HAECs into the hemiseetioned spinal cord of Rhesus monkey was effective in improving the locomotor function of hind limb.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری پیوند HAECs به نخاع نیم‌پایه‌دار میمون رزوس در بهبود عملکرد حرکتی اندام عقبی مؤثر بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری Transplantation of به طناب نخاعی hemiseetioned (Rhesus)در بهبود عملکرد locomotor بدن hind موثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Three were related to object control (kicking, catching and overhand throwing), and four were focused on locomotor skills (hopping, side galloping, vertical jumping and sprinting).
[ترجمه گوگل]سه مورد مربوط به کنترل اشیاء (لگد زدن، گرفتن و پرتاب از دست) و چهار مورد بر مهارت‌های حرکتی (پریدن، تاخت از کنار، پرش عمودی و دوی سرعت) متمرکز بودند
[ترجمه ترگمان]سه مورد مربوط به کنترل شی (لگد زدن، گرفتن و overhand)بودند، و چهار نفر روی مهارت های locomotor (hopping، چهار نعل، پرش عمودی و sprinting)تمرکز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابتلاء اعضای حرکتی (اسم)
locomotor

دارای گرفتاری در اعضای حرکتی (اسم)
locomotor

دارای گرفتاری در اعضای حرکتی (صفت)
locomotor

جنبده (صفت)
locomotor

نقص تحرک (صفت)
locomotor

متحرک (صفت)
moving, agile, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatile, peripatetic, gradient, locomotive, locomotor, marked with a vowel point, nomadic, traveling

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that is able to move independently from one place to another
of or pertaining to movement

پیشنهاد کاربران

بپرس