locking

/ˈlɑːkɪŋ//ˈlɒkɪŋ/

معنی: قفل، قفل شدنی
معانی دیگر: قفل شدنی

جمله های نمونه

1. sleep was locking my tired eyes
خواب،چشمان خسته ی مرا به هم می فشرد.

2. It's no use locking the stable door after the horse has bolted.
[ترجمه گوگل]قفل کردن در اصطبل بعد از پیچ شدن اسب فایده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه اسب فرار کرد از قفل در اصطبل استفاده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You should exercise extra vigilance about locking your car properly.
[ترجمه گوگل]شما باید مراقب قفل کردن صحیح ماشین خود باشید
[ترجمه ترگمان]باید مراقب باشید که اتومبیل تان به درستی قفل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He took the precaution of locking his door when he went out.
[ترجمه گوگل]وقتی بیرون رفت احتیاط کرد در را قفل کرد
[ترجمه ترگمان]در را بست و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The door locking mechanism doesn't work.
[ترجمه گوگل]مکانیسم قفل درب کار نمی کند
[ترجمه ترگمان]مکانیسم قفل در کار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Locking up men does nothing more than keep them off the streets.
[ترجمه گوگل]حبس کردن مردان کاری جز دور نگه داشتن آنها از خیابان ها ندارد
[ترجمه ترگمان]جمع کردن مردها بیشتر از این نیست که آن ها را از خیابان دور نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There's a knack in / to locking this door which takes a while to master.
[ترجمه گوگل]در قفل کردن این در، مهارتی وجود دارد که تسلط بر آن مدتی طول می کشد
[ترجمه ترگمان]مهارت او در این است که در را قفل کند و در را قفل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The woman's a nutcase. She needs locking up.
[ترجمه گوگل]این زن یک آجیل است او نیاز به قفل کردن دارد
[ترجمه ترگمان]آن زن دیوانه است اون به حبس کردن نیاز داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Locking them away is not sufficient, you have to give them treatment.
[ترجمه گوگل]قفل کردن آنها کافی نیست، شما باید آنها را درمان کنید
[ترجمه ترگمان]قفل کردن آن ها کافی نیست، شما باید آن ها را درمان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The car has power steering and a central locking system.
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای فرمان برقی و سیستم قفل مرکزی است
[ترجمه ترگمان]ماشین دارای فرمان اتومبیل و یک سیستم قفل مرکزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Control of materials could be maintained by locking up bombs.
[ترجمه گوگل]کنترل مواد را می توان با قفل کردن بمب ها حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]کنترل مواد می تواند با قفل کردن بمب ها حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can you override the automatic locking system?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید سیستم قفل خودکار را نادیده بگیرید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی سیستم قفل خودکار خودکار رو باطل کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I took the precaution of locking money in the safe.
[ترجمه گوگل]من احتیاط کردم که پول را در گاوصندوق قفل کنم
[ترجمه ترگمان]من احتیاط را در گاوصندوق نگه داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A special locking system means the door cannot be opened accidentally.
[ترجمه گوگل]سیستم قفل مخصوص به این معنی است که درب به طور تصادفی باز نمی شود
[ترجمه ترگمان]یک سیستم قفل کننده خاص به این معنی است که در را نمی توان به طور تصادفی باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قفل (اسم)
lock, padlock, locking

قفل شدنی (اسم)
locking

تخصصی

[سینما] قفل
[عمران و معماری] بستن - قفل کردن
[نساجی] جلوگیری از لغزش نخ از حاشیه گل بافتی

انگلیسی به انگلیسی

• act of fastening with a lock, bolting
able to lock, tending to lock

پیشنهاد کاربران

Locking یه مدل رقص خیابونیه
که به این صورته که بعد از یه حرکت سریع، دنسر فریز میشه تو یه موقعیت خاص برای یه مدت کوتاه، و بعد دوباره به همون سرعت قبلی به رقصیدنش ادامه میده

بپرس