lock in
تخصصی
پیشنهاد کاربران
چیزی یا کسی رو . . . . فلان جا. . . . . گذاشتن و در رو قفل کردن
مثال
I Locked my keys in my car
کلیدام تو ماشینه و در هم قفل شده
He locked himself in the room
خودش رو تو اتاق زندان کرده و در رو قفل کرده
مثال
کلیدام تو ماشینه و در هم قفل شده
خودش رو تو اتاق زندان کرده و در رو قفل کرده
در ترید . . . . . توجه کردن، متمرکز شدن Users on X and Reddit interpreted it as Gill saying it was a period of “locking in, ” a colloquial term for a period of intense focus or concentration
متعهد شدن یا نهایی کردن برنامه ها
همچنین می تواند به ایمن کردن یک نقطه یا موقعیت اشاره داشته باشد
... [مشاهده متن کامل]
نهایی کردن و مورد موافقت طرفین در مورد موضوع یا قرار خاص
برداشت کردن
نقد کردن
نقد کردن
به دست آوردن، تصاحب کردن
معادل پیش نهادی آقای �مصطفی� یعنی �قفل شدگی� درست است. �لاک این� نقطه ای است که در آن شبکه چنان بزرگ می شود که در خود قفل می شود و دیگر امکان گسترش ندارد.
زندانی کردن ( از طریق قفل کردن درب )
در را به روی کسی قفل کردن
در را به روی کسی قفل کردن
جاخوش کردن: این ترجمه در فصل هفتم کتاب سرشت فناوری آمده است.
تمرکز و فوکوس کردن رو چیزی، گیر کردن تو چیزی. . .
به چنگ آوردن، گیر آوردن
People are jumping to purchase homes and lock in affordable mortgage rates before they increase.
تغییرناپذیری
توافقی که طبق آن شخص یا شرکت موظف است فقط با یک شرکت خاص معامله کند.
... [مشاهده متن کامل]
تظاهرات اعتراضی که در آن گروهی خود را در داخل یک دفتر یا کارخانه قفل می کند.
از بیرون در را روی کسی بستن
در خود نگه داشتن
قفل شدگی
به خود جذب کردن
در خود حبس کردن
در خود حبس کردن
سخت درگیر کاری بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)