location

/loʊˈkeɪʃn̩//ləʊˈkeɪʃn̩/

معنی: جا، موقعیت، مکان، تعیین محل، محل، اندری
معانی دیگر: بودگاه، جایمندی، (سینما) محل فیلمبرداری (در خارج از استودیو)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: place or position.
مترادف: lieu, locus, place, position, site, situation, spot, station
مشابه: area, context, lie, locale, scene, setting, venue, vicinity, whereabouts

- The location of the factory is marked on the map.
[ترجمه ارشاد] محل کارخانه روی نقشه مشخص شده
|
[ترجمه گوگل] محل کارخانه روی نقشه مشخص شده است
[ترجمه ترگمان] محل کارخانه بر روی نقشه مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of locating.
مترادف: placement, siting, situating, spotting
مشابه: assignment, discovery, disposition, habitation, positioning

- Location of the document was not an easy task since the files were so disorganized.
[ترجمه گوگل] مکان سند کار آسانی نبود، زیرا پرونده ها بسیار نامرتب بودند
[ترجمه ترگمان] محل این سند کار آسانی نبود، زیرا پرونده ها خیلی نامنظم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a specific site for a residence or business, in regard to appropriateness, beauty, opportunity, or the like.
مترادف: site, situation, spot
مشابه: locale, locality, neighborhood, vicinity, zone

- The apartment is in a wonderful location overlooking the park and near a grocery store.
[ترجمه گوگل] آپارتمان در موقعیتی فوق العاده مشرف به پارک و نزدیک یک فروشگاه مواد غذایی است
[ترجمه ترگمان] آپارتمان در مکان فوق العاده ای است که مشرف به پارک و نزدیک یک مغازه خواروبار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. on location
در خارج از استودیو،در خود محل

2. a sheltered location
جای حفاظدار

3. the map indicates the location of his tomb
نقشه،محل قبر او را نشان می دهد.

4. the film was shot on location in the slums of tehran
آن فیلم را در خارج از استودیو در محله های فقیر نشین تهران برداشتند.

5. she devoted her time to the location of the missing money
او وقت خود را صرف پیدا کردن پول های گمشده کرد.

6. With this you can pinpoint the precise location of the sound.
[ترجمه گوگل]با این کار می توانید مکان دقیق صدا را مشخص کنید
[ترجمه ترگمان]با این کار می توانید موقعیت دقیق صدا را مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company has transferred to an eastern location.
[ترجمه گوگل]این شرکت به یک مکان شرقی منتقل شده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت به مکان شرقی منتقل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The film was shot on location in France.
[ترجمه سارا] آن فیلم در محلی در فرانسه فیلمبرداری شده
|
[ترجمه گوگل]این فیلم در لوکیشن فرانسه فیلمبرداری شده است
[ترجمه ترگمان]فیلم در فرانسه به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The campsite is in a beautiful location next to the beach.
[ترجمه گوگل]کمپینگ در مکانی زیبا در کنار ساحل قرار دارد
[ترجمه ترگمان]کمپ در مکان زیبایی کنار ساحل قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a suitable location for a new school.
[ترجمه گوگل]مکان مناسبی برای مدرسه جدید است
[ترجمه ترگمان]این مکان مناسب برای یک مدرسه جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We still do not know the precise location of the crash.
[ترجمه گوگل]هنوز محل دقیق سقوط هواپیما را نمی دانیم
[ترجمه ترگمان]ما هنوز مکان دقیق سقوط رو نمیدونیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We first met location, it was named: miss.
[ترجمه گوگل]ما اولین بار با مکان ملاقات کردیم، نام آن بود: خانم
[ترجمه ترگمان]ما ابتدا محل را ملاقات کردیم، نام آن را از دست دادیم: خانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His apartment is in a really good location.
[ترجمه گوگل]آپارتمان او در موقعیت بسیار خوبی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]آپارتمانش واقعا مکان خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rent is reasonable, and moreover, the location is perfect.
[ترجمه گوگل]اجاره مناسب است و علاوه بر این، موقعیت مکانی عالی است
[ترجمه ترگمان]اجاره منطقی است و علاوه بر آن، مکان عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bunker's precise location is a closely guarded secret.
[ترجمه گوگل]مکان دقیق پناهگاه یک راز کاملا محافظت شده است
[ترجمه ترگمان]محل دقیق خوابگاه یک راز کاملا محافظت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. What is the exact location of the ship?
[ترجمه گوگل]مکان دقیق کشتی چیست؟
[ترجمه ترگمان]مکان دقیق کشتی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The location of the hotel is sublime.
[ترجمه Miya] موقعیت هتل بسیار خوب است
|
[ترجمه گوگل]موقعیت مکانی هتل عالی است
[ترجمه ترگمان]موقعیت هتل عالیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

موقعیت (اسم)
post, site, place, spot, situation, status, position, plight, setting, ball game, location, circumstances, station, locality, state of affairs, status quo

مکان (اسم)
dwelling, habitation, site, stead, place, spot, position, location, locality, locus

تعیین محل (اسم)
location, emplacement

محل (اسم)
site, place, room, spot, position, location, vacancy, locale, locality, situs, whereabout

اندری (اسم)
location

تخصصی

[سینما] محل [برای فیلمبرداری خارج از کارگاه (استودیو)] - موقعیت - مکان واقعی - محیط فیلمبرداری / مکان - محیط - محل وقوع داستان - محل فیلمبرداری - محل [برای فیلمبرداری خارج از کارگاه ] - محل - محل واقعی
[عمران و معماری] محل - مکان - موقعیت
[کامپیوتر] مکان یابی، مکان، محل .
[برق و الکترونیک] مکانی که می تواند به طور یکتا برای ذخیره ی داده سیستم کامپیوتری تعیین شود .
[مهندسی گاز] موقعیت، مکان
[ریاضیات] تعیین محل و موقعیت، موضع دهی، موقعیت دهی، استقرار، جایابی، وضعیت، مکانیابی، جا، مکان، محل، موقعیت، تعیین محل، پارامتر مکان

انگلیسی به انگلیسی

• place; position; situation; site; spot; locality; site where movie is filmed; dwelling place
a location is a place, especially the place where something happens or is situated.
if a film is made on location, it is made in natural surroundings rather than with artificial scenery on a set or in a studio.

پیشنهاد کاربران

منطقه
موقعیت / مکان / محل
موقعیت
مثال: The new office location is more convenient for employees.
موقعیت جدید دفتر برای کارمندان راحت تر است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
A place where sth/sb is or located
( خرده فروشی ) محل فروشگاه
location ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: مکان
تعریف: محل فیلم برداری خارج از استودیو
موقعیت مکانی
مکان
محل
مکانیابی
در ریاضیات به معنای �مکانیابی� نیز می باشد .
ناحیه، محل استقرار
Position
Direction
And etc
آدرس

محل
مکان
جا
موقعیت
جایگاه

مکان، موقعیت، جا
جایگاه، مکان
وضع نمایی - جانمایی - شرح موقعیت - شناسایی وضعیت ( بویژه در مدل سازی های رایج در مهندسی اطلاعات )
محل، مکان
موقعیت
به معنای "شعبه "هم هست
مثال:This shop has two locations
این مغازه دو شعبه دارد
مکان ، جا
مکان ٬محل قرار گیری

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس