locally

/ˈloʊkəli//ˈləʊkəli/

در محل، به طور محلی، از محل، در سطح منطقه، در بودگاه، محدود به محل بخصوص، موضعی، به طور موضعی، بطور محلی یا موضعی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a particular place.

- a locally based business
[ترجمه فرزاد] یک کسب و کار بومی
|
[ترجمه گوگل] یک تجارت محلی
[ترجمه ترگمان] یک کسب وکار محلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the damage done by the flood locally
آسیب محلی وارده توسط سیل

2. This is all locally grown produce.
[ترجمه گوگل]این همه محصول محلی است
[ترجمه ترگمان]این تمام محصولات کشت شده به صورت محلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I live locally, so it's easy to get to the office.
[ترجمه گوگل]من محلی زندگی می کنم، بنابراین رسیدن به دفتر کار آسانی است
[ترجمه ترگمان]من به صورت محلی زندگی می کنم، بنابراین رفتن به اداره آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Every beer on the menu was brewed locally.
[ترجمه گوگل]هر آبجو در منو به صورت محلی دم می شد
[ترجمه ترگمان]هر آبجوی روی منو به طور محلی تولید می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hospital may restrict bookings to people living locally.
[ترجمه گوگل]بیمارستان ممکن است رزرو را به افرادی که در محل زندگی می کنند محدود کند
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان ممکن است bookings را به افرادی که به صورت محلی زندگی می کنند محدود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Meetings were held locally and nationally.
[ترجمه گوگل]جلسات به صورت محلی و ملی برگزار شد
[ترجمه ترگمان]جلسات به طور محلی و در سطح ملی برگزار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The grain is still milled locally.
[ترجمه گوگل]دانه هنوز به صورت محلی آسیاب می شود
[ترجمه ترگمان]گندم هنوز به صورت محلی تعویض نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dumping of foreign cotton blocked outlets for locally grown cotton.
[ترجمه گوگل]تخلیه پنبه خارجی راه های خروجی پنبه های محلی را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]فروش پنبه خارجی مانع از پنبه به صورت محلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Encouraging people to shop locally is a central plank of his environment policy.
[ترجمه گوگل]تشویق مردم به خرید محلی یکی از اصلی‌ترین خط مشی‌های محیط‌زیست او است
[ترجمه ترگمان]تشویق مردم به خرید محلی، یک تخته مرکزی سیاست محیط او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Locally produced sales by American firms in Japan do not count as exports.
[ترجمه گوگل]فروش تولید محلی توسط شرکت های آمریکایی در ژاپن به عنوان صادرات به حساب نمی آید
[ترجمه ترگمان]فروش به طور محلی توسط شرکت های آمریکایی در ژاپن به عنوان صادرات حساب نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The anaesthetic is injected locally.
[ترجمه گوگل]داروی بی حسی به صورت موضعی تزریق می شود
[ترجمه ترگمان]داروی بی هوشی به صورت محلی تزریق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. New industries demanded skilled labour not available locally.
[ترجمه گوگل]صنایع جدید نیاز به نیروی کار ماهر داشتند که در محلی در دسترس نبودند
[ترجمه ترگمان]صنایع جدید خواستار نیروی کار ماهر در محل موجود شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How is he regarded locally?
[ترجمه گوگل]او را در سطح محلی چگونه می دانند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه به صورت محلی در نظر گرفته می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most of the workers will be recruited locally.
[ترجمه گوگل]اکثر کارگران به صورت محلی استخدام خواهند شد
[ترجمه ترگمان]اغلب کارگران به طور محلی استخدام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] به طور محلی
[ریاضیات] به طور موضعی، گله ای، موضعا

انگلیسی به انگلیسی

• in a particular place, with regard to a certain location
in a particular place, with regard to a certain location

پیشنهاد کاربران

1. بطور موضعی. موضعی 2. در محل. از محل 3. به طور منطقه ای. در سطح منطقه
مثال:
he farmed locally
او در سطح منطقه کشاورزی و زراعت می کرد.
او در محل کشاورزی و زراعت می کرد.
منطقه
به صورت محلی درست شده
از نظر محلی

بپرس