localization

/ˌloʊkəlaɪˈzeɪʃn̩//ˌləʊkəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: محلی کردن، تمرکز در نقطه بخصوصی
معانی دیگر: موضعی کردن

جمله های نمونه

1. According to their localization, these deletions or duplications frequently provoke major respiratory chain function defects, with consequent cellular energy supply deficiencies.
[ترجمه گوگل]با توجه به محلی سازی آنها، این حذف ها یا تکرارها اغلب باعث ایجاد نقص های عمده در عملکرد زنجیره تنفسی و در نتیجه کمبودهای تامین انرژی سلولی می شوند
[ترجمه ترگمان]مطابق با localization، این ها یا duplications اغلب نقص های عملکرد زنجیره تنفسی اصلی را، همراه با نقص تامین انرژی سلولی، تحریک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is clear evidence of localization of function in the cortex.
[ترجمه saeid] شواهد روشنی از محلی بودن کارکردها در قشر مغز وجود دارد.
|
[ترجمه saeid] شواهد واضحی از متمرکز بودن کارکردهای مغزی در سطح قشر وجود دارد.
|
[ترجمه گوگل]شواهد واضحی از محلی سازی عملکرد در قشر مغز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شواهد روشنی در مورد مکان یابی عملکرد در کورتکس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective To study the localization of specific allergen of Dermatophagoides pteronyssinus.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه محلی سازی آلرژن خاص Dermatophagoides pteronyssinus
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه the of های خاص of pteronyssinus
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A novel distributive localization method using the angle of departure is proposed to reduce the cost and complexity of existing localization methods for wireless sensor networks.
[ترجمه گوگل]یک روش محلی سازی توزیعی جدید با استفاده از زاویه خروج برای کاهش هزینه و پیچیدگی روش های محلی سازی موجود برای شبکه های حسگر بی سیم پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]برای کاهش هزینه و پیچیدگی روش های موجود در شبکه های حسگر بی سیم، یک روش جدید محلی برای استفاده از زاویه انحراف ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To investigate the localization of free zinc ions in the postganglionic sympathetic neuron of the mouse superior cervical ganglia(SCG).
[ترجمه گوگل]هدف بررسی محلی سازی یون های روی آزاد در نورون سمپاتیک پس گانگلیونی گانگلیون فوقانی گردن رحم موش (SCG)
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد مکان یابی یون های روی آزاد در نورون همدردی postganglionic، نورون های حسی برتر موش (SCG)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In countries without much technical infrastructure, localization of both commercial software and FOSS is slow.
[ترجمه گوگل]در کشورهایی که زیرساخت های فنی زیادی ندارند، بومی سازی نرم افزارهای تجاری و FOSS کند است
[ترجمه ترگمان]در کشورهایی که زیرساخت فنی چندانی ندارند، localization هر دو نرم افزار تجاری کند و FOSS کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The localization of industry has effect on the production cost and transaction expense of enterprises in the cluster.
[ترجمه گوگل]بومی‌سازی صنعت بر هزینه تولید و هزینه مبادله شرکت‌های خوشه تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]پیدایش این صنعت بر هزینه تولید و هزینه معامله شرکت ها در خوشه تاثیر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Through comparing the indicators for estimating the process localization, a new concept of localized etching rate(LER) is presented for evaluating stray etching.
[ترجمه گوگل]از طریق مقایسه شاخص‌های تخمین محلی‌سازی فرآیند، مفهوم جدیدی از نرخ اچ محلی (LER) برای ارزیابی اچینگ سرگردان ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]با مقایسه شاخص ها برای تخمین the فرآیند، یک مفهوم جدید از نرخ زدایش موضعی (LER)برای ارزیابی حکاکی شده ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We wrote this article is intended to localization(of parts)the Japanese NK—3ED paper counting machine and circuit.
[ترجمه گوگل]ما این مقاله را برای بومی سازی (قطعات) دستگاه و مدار شمارش کاغذ NK-3ED ژاپنی نوشتیم
[ترجمه ترگمان]ما این مقاله را برای مکان یابی (قطعات)ژاپنی - ۳ واحد تصادفات و مدار و مدار مورد نظر قرار دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Localization is a component in various successful mobile robot systems.
[ترجمه گوگل]محلی سازی یک جزء در سیستم های مختلف روبات های متحرک موفق است
[ترجمه ترگمان]؟ Localization یک جز در سیستم های کامپیوتری با موفقیت متعدد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gets or sets the modifiability setting of the localization attribute's targeted value.
[ترجمه گوگل]تنظیم تغییرپذیری مقدار هدف مشخصه محلی‌سازی را دریافت یا تنظیم می‌کند
[ترجمه ترگمان]تعیین مکان یاب مربوط به ارزش هدفمند مشخصه یابی محصول را تعیین یا تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The indirect evidence favors the vacuolar localization of the passive poll.
[ترجمه گوگل]شواهد غیرمستقیم از محلی سازی واکوئولی نظرسنجی غیرفعال حمایت می کند
[ترجمه ترگمان]شواهد غیرمستقیم، تمرکز vacuolar نظرسنجی منفعل را به خود جلب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Assist in localization procedures of intracavitary or interstitial sources or seeds.
[ترجمه گوگل]کمک به روش های محلی سازی منابع یا بذرهای داخل حفره ای یا بینابینی
[ترجمه ترگمان]کمک به بومی سازی منابع یا منابع میانی و یا دانه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Localization services all types of antenna system with independent intellectual property rights of domestic equipment, all manufacturing, installation testing are localized.
[ترجمه گوگل]خدمات محلی سازی انواع سیستم آنتن با حقوق مالکیت معنوی مستقل تجهیزات داخلی، کلیه مراحل ساخت، تست نصب بومی سازی شده است
[ترجمه ترگمان]ارائه خدمات به انواع مختلف سیستم آنتن با حقوق مالکیت فکری مستقل از تجهیزات داخلی، همه تولید، و نصب بر روی تاسیسات متمرکز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محلی کردن (اسم)
localization

تمرکز در نقطه بخصوصی (اسم)
localization

تخصصی

[شیمی] استقرار
[کامپیوتر] محلی سازی - فرایند تطبیق نرم افزار با مراکز، ملیت ها، یا زبانهای خاص .
[ریاضیات] موضعی سازی

انگلیسی به انگلیسی

• making local, making regional; limiting to a certain location; concentration in a certain location; determination of location of something; (computers) adjusting for a certain location (also localisation)

پیشنهاد کاربران

موضع یابی
تعیین محل
محل یابی
موقعیت یابی
موضعی سازی
موضعی کردن
localization ( شنوایی شناسی )
واژه مصوب: مکان یابی 2
تعریف: شناسایی جایگاه منبع صدا در میدان آزاد صوتی
تعیین موقعیت
موضعی سازی
محلی سازی
متمرکزشده
محلی سازی
متمرکز سازی
بومی سازی
محل یابی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس