کسانی که به نمایندگی از یک گروه، شرکت یا منافع خاص، روی سیاستمداران و تصمیم گیران فشار می آورند تا به نفع آنها قانون یا تصمیمی بگیرند.
🔹 lobby ( اسم ) = گروه فشار، لابی
🔹 to lobby ( فعل ) = تلاش کردن برای تأثیر گذاشتن بر سیاستمداران
... [مشاهده متن کامل]
🔹 lobbyist ( اسم ) = فردی که این کار رو انجام می ده
مثال ها:
Lobbyists for the tobacco industry tried to influence the new law.
→ �لابی گرهای صنعت دخانیات تلاش کردند روی قانون جدید تأثیر بگذارند. �
Environmental lobbyists are pushing for stricter regulations.
→ �لابی گرهای محیط زیستی فشار می آورند برای مقررات سخت گیرانه تر. �
معادل های فارسی:
لابی گر
عضو گروه فشار
چانه زن سیاسی
🔹 lobby ( اسم ) = گروه فشار، لابی
🔹 to lobby ( فعل ) = تلاش کردن برای تأثیر گذاشتن بر سیاستمداران
... [مشاهده متن کامل]
🔹 lobbyist ( اسم ) = فردی که این کار رو انجام می ده
مثال ها:
→ �لابی گرهای صنعت دخانیات تلاش کردند روی قانون جدید تأثیر بگذارند. �
→ �لابی گرهای محیط زیستی فشار می آورند برای مقررات سخت گیرانه تر. �
معادل های فارسی:
لابی گر
عضو گروه فشار
چانه زن سیاسی
شخصی که تلاش میکند بر فرآیند قانونگذاری، تعیین ضوابط یا تصمیمات دولتی نفوذ و اثرگذاری داشته باشد.