lob

/ˈlɑːb//lɒb/

معنی: خزانه، گوشت یا پوست اویخته، ادم خپله و سنگین، گوشت الو، چاق، چاق و چله، باهستگی پرتاب کردن، چیزی را سنگین بزمین زدن، با تنبلی و سنگینی حرکت کردن
معانی دیگر: با قوس بلند پرتاب کردن، به هوا افکندن، اوژندن، (انگلیس - محلی) آدم گت و گنده، گنده و بدقواره، (بازی کریکت) پرتاب آهسته (از زیر دست)، (تنیس) ضربه ای که توپ را با قوس بلند از بالای سر حریف رد کرده و در لبه ی زمین فرود می آورد، توپ هوایی، غبغب، خم شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: lobs, lobbing, lobbed
• : تعریف: to hit or throw (a ball or the like) in a high, often slow arc.
اسم ( noun )
• : تعریف: a ball, esp. a tennis ball, hit or thrown in a high, often slow arc.

جمله های نمونه

1. Her cleverly disguised lob completely wrong - footed her opponent.
[ترجمه گوگل]لوب مبدل هوشمندانه او کاملاً اشتباه بود - حریف او را پا گذاشت
[ترجمه ترگمان]او به طور ماهرانه خود را کاملا اشتباه به طرف حریف پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Many types occur just once in the LOB corpus.
[ترجمه گوگل]بسیاری از انواع فقط یک بار در بدنه LOB رخ می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از انواع فقط یک بار در پیکره LOB رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We could lob the ball in to Katrina and Lisa.
[ترجمه گوگل]می توانستیم توپ را به سمت کاترینا و لیزا بزنیم
[ترجمه ترگمان] ما می تونیم توپ رو به \"کاترینا\" و \"لیسا\" پرت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Seles admits she can't lob or serve very well to save her life.
[ترجمه گوگل]سلز اعتراف می‌کند که نمی‌تواند برای نجات جانش به خوبی لوب کند یا خدمت کند
[ترجمه ترگمان]سلز تصدیق می کند که او قادر به پرتاب کردن یا خدمت بسیار خوب برای نجات جانش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Installing 1E x's Web Accessories pack will lob an image toggle switch on your toolbar.
[ترجمه گوگل]نصب بسته لوازم جانبی وب 1E x یک سوئیچ تغییر تصویر را در نوار ابزار شما لو می کند
[ترجمه ترگمان]نصب بسته لوازم جانبی شبکه ۱ E x s یک کلید ضامن تصویر را به نوار ابزار شما پرتاب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tags in the LOB corpus and Text710 dictionary were then substituted for those of the combined tagset.
[ترجمه گوگل]سپس تگ های موجود در لغت نامه LOB و Text710 جایگزین برچسب های ترکیبی شدند
[ترجمه ترگمان]برچسب ها در پیکره زبانی LOB و فرهنگ لغت Text۷۱۰ برای آن دسته از the ترکیب شده جایگزین شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He smashed the lob.
[ترجمه گوگل]لوب را شکست
[ترجمه ترگمان]او هاج و واج مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He hit the crossbar with an audacious lob a minute before Chelsea took the lead.
[ترجمه گوگل]او یک دقیقه قبل از اینکه چلسی پیش بیفتد، با یک لوب متهورانه به تیر دروازه برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]یک دقیقه قبل از اینکه چلسی رهبری تیم را به دست بگیرد به تیرک دروازه اصابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. O'Connell seized on a bad back-pass to lob the winner.
[ترجمه گوگل]O'Connell از یک پاس بد به عقب استفاده کرد تا برنده را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]O Connell یک پاس بد را برداشت و winner را به سوی او پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The files contained a single document, his lob application, filled out in block letters and unsigned.
[ترجمه گوگل]پرونده ها حاوی یک سند واحد بود، درخواست لوب او، که با حروف اصلی و بدون امضا پر شده بود
[ترجمه ترگمان]پرونده حاوی یک سند واحد بود که application را به دنبال داشت و آن را با حروف درشت و بدون امضا پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Just lob shells into the middle of the enemy's advance and watch them die.
[ترجمه گوگل]فقط گلوله ها را در میانه پیشروی دشمن پرتاب کنید و مرگ آنها را تماشا کنید
[ترجمه ترگمان]فقط کلک را به وسط دشمن پرتاب می کنم و آن ها را تماشا می کنم که می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can lob a firebomb through the window.
[ترجمه گوگل]می‌توانید یک بمب آتش‌زا را از پنجره بیرون بیاورید
[ترجمه ترگمان]تو می تونی یکی از firebomb رو به سمت پنجره پرت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All his attempts to get a lob have failed.
[ترجمه گوگل]تمام تلاش های او برای گرفتن لوب شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش او برای به دست آوردن یک lob شکست خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All his attempt to get lob have fail.
[ترجمه گوگل]تمام تلاش های او برای گرفتن لوب شکست خورده است
[ترجمه ترگمان]همه تلاش هاش باعث شکست ما میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You should lob the ball high.
[ترجمه گوگل]شما باید توپ را به سمت بالا بفرستید
[ترجمه ترگمان]تو باید توپ رو پرت کنی بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خزانه (اسم)
lob, chest, treasury, exchequer, paybox, magazine, treasure trove, thesaurus

گوشت یا پوست اویخته (اسم)
lob

ادم خپله و سنگین (اسم)
lob

گوشت الو (اسم)
beef, lob

چاق (صفت)
replete, fatty, fat, thick, blubbery, pursy, lob, beefy, tubby, obese, chubby, overweight, massy, pudgy, fattish, podgy

چاق و چله (صفت)
thick, stout, chuffy, plump, lob, squab, buxom, fubsy, portly, roly-poly

باهستگی پرتاب کردن (فعل)
lob

چیزی را سنگین بزمین زدن (فعل)
lob

با تنبلی و سنگینی حرکت کردن (فعل)
lob

انگلیسی به انگلیسی

• ball hit in a high arc (tennis)
hit a ball in a high arc (tennis)
if you lob something, you throw it high in the air.
if you lob the ball in tennis, you hit it high into the air so that it lands behind your opponent. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...high lobs to the backhand corner.

پیشنهاد کاربران

۱. {توپ}کشیده زدن. هوایی زدن ۲. بلند زدن ۳. پرتاب کردن. به هوا انداختن ۴. توپ قوس دار بلند. توپ کشیده
Bennett pointed out how Lebanon’s Hezbollah movement has lobbed countless rockets at the occupied territories, making them uninhabitable for Israelis
...
[مشاهده متن کامل]

�بنت� اشاره کرد چگونه جنبش حزب الله لبنان راکتهای بیشماری را به سوی سرزمینهای اشغالی به هوا پرتاب کرده اند و آن را برای اسرائیلی ها غیرقابل سکونت کرده اند.

( فوتبال )
چیپ بلند
ضربه به توپ به صورتی که بلند و قوسی حرکت کند
تفاوت آن با chip در ارتفاع توپ و هدف آن است که lob برای ارسال توپ برای هم تیمی نیز به کار برده میشود.
به صورت قوسی پرتاب کردن
Throw/toss/fling in a high arc
They lobbed their criticism in print or via word of mouth
The vitriol lobbed at the singers who have the audacity to age even by their fans
بخش - قسمت

بپرس