loathing

/ˈloʊðɪŋ//ˈləʊðɪŋ/

معنی: تنفر، بیزاری، نفرت، بی میلی
معانی دیگر: تنفر شدید، انزجار، چندش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: loathingly (adv.)
• : تعریف: very strong dislike; hatred; abhorrence.
مترادف: abhorrence, abomination, aversion, detestation, odium
متضاد: adoration, love
مشابه: antipathy, contempt, disgust, hate, hatred, horror, nausea, repugnance, repulsion, revulsion

- She had always felt a loathing toward this crude and licentious man.
[ترجمه گوگل] او همیشه نسبت به این مرد خشن و بداخلاق احساس نفرت می کرد
[ترجمه ترگمان] همیشه نسبت به این مرد خشن و پر دار احساس نفرت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I have only loathing for people like that who take advantage of the less fortunate.
[ترجمه گوگل] من فقط از افرادی مانند کسانی که از افراد کمتر خوش شانس سوء استفاده می کنند متنفرم
[ترجمه ترگمان] من فقط نسبت به کسانی که از خوش شانسی کمتری استفاده می کنند، نفرت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. People who took football too seriously aroused deep loathing in me.
[ترجمه گوگل]افرادی که فوتبال را خیلی جدی می گرفتند، نفرت عمیقی را در من برانگیختند
[ترجمه ترگمان]مردمی که فوتبال را خیلی جدی می گرفتند از من نفرت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She felt an intense loathing for her boss.
[ترجمه گوگل]او احساس نفرت شدیدی نسبت به رئیسش داشت
[ترجمه ترگمان]نسبت به رئیسش احساس نفرت شدیدی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He approached his rival with fear and loathing.
[ترجمه گوگل]او با ترس و نفرت به رقیب خود نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]با ترس و نفرت به رقیب خود نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She looked at her attacker with fear and loathing .
[ترجمه گوگل]او با ترس و نفرت به مهاجم خود نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با ترس و نفرت به مهاجم نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He regarded drug dealers with loathing.
[ترجمه گوگل]او به فروشندگان مواد مخدر با نفرت نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]او دلال مواد مخدر را با نفرت می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His article was full of loathing and bile.
[ترجمه گوگل]مقاله او پر از نفرت و صفرا بود
[ترجمه ترگمان]مقاله او پر از نفرت و صفرا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many soldiers returned with a deep loathing of war.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سربازان با انزجار عمیق از جنگ بازگشتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سربازان با نفرت از جنگ بازگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She looked at him with loathing.
[ترجمه گوگل]با نفرت به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با نفرت به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fearful of Steve Jobs's loathing of slots, however, they kept things quiet.
[ترجمه گوگل]با این حال، از ترس نفرت استیو جابز از اسلات، همه چیز را ساکت نگه داشتند
[ترجمه ترگمان]با این حال، ترسی که از loathing استیو جابز داشت، همه چیز را ساکت نگه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They will hate you with a loathing reserved for lottery winners.
[ترجمه گوگل]آنها با انزجاری که برای برندگان لاتاری محفوظ است از شما متنفر خواهند شد
[ترجمه ترگمان]آن ها با تنفری که برای برندگان لاتاری در نظر گرفته می شود از شما متنفر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stein and I have a mutual loathing.
[ترجمه گوگل]من و استین یک نفرت متقابل داریم
[ترجمه ترگمان] من و \"اشتاین\" از هم متنفریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then he looked back, anger and fear and loathing rising in him like bile.
[ترجمه گوگل]سپس به پشت سر نگاه کرد، خشم و ترس و نفرت مانند صفرا در او بالا آمده بود
[ترجمه ترگمان]سپس به عقب نگاه کرد، خشم، ترس و نفرت در او، مانند bile
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In spite of his loathing for her, in spite of the wickedness that had taken hold of him, Beth would persevere.
[ترجمه گوگل]بث علی‌رغم تنفری که از او داشت، علی‌رغم شرارتی که او را فراگرفته بود، استقامت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]بت علی رغم نفرتی که از او داشت، با وجود of که از او گرفته بود، بت ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It muddles facile loathing of a parody bureaucracy with the great issues of statesmanship.
[ترجمه گوگل]این انزجار آسان از یک بوروکراسی تقلید آمیز را با مسائل بزرگ دولتمردی درهم می‌ریزد
[ترجمه ترگمان]این امر ناشی از یک بروکراسی مضحک و مضحک با مسائل بزرگ کشورداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Louis, El Jefe, the Chief . . . Trent's loathing for the man was suddenly unbearable.
[ترجمه گوگل]لوئیس، ال جفه، رئیس تنفر ترنت از مرد ناگهان غیر قابل تحمل شد
[ترجمه ترگمان]لوئیس، آل Jefe، نفرت ترنت نسبت به آن مرد ناگهان غیرقابل تحمل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنفر (اسم)
hate, abhorrence, disgust, hatred, distaste, loathing, repulsion, execration, detestation, disrelish, teen

بیزاری (اسم)
abhorrence, disgust, hatred, distaste, loathing, aversion, weariness, horror, abomination, alienation, ennui, tedium, grudge, reluctance, reluctancy

نفرت (اسم)
hate, disgust, phobia, hatred, loathing, aversion, abomination, malice, enmity, execration, detestation, odium

بی میلی (اسم)
disgust, distaste, loathing, lassitude, grudge, inappetence, dismay, disapproval, disapprobation, disaffection, reluctance, disinclination, disrelish, reluctancy

انگلیسی به انگلیسی

• hatred, dislike, abhorrence
loathing is a feeling of great dislike.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : loathe
✅️ اسم ( noun ) : loath / loathing
✅️ صفت ( adjective ) : loathsome
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس