lo and behold
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
lo : آهای - بنگر - ببین
behold : بنگر - ببین
### 1. Surprise Discovery
EN: I was cleaning my attic, and lo and behold, I found my childhood teddy bear!
FA: اتاق زیر شیروانی را تمیز می کردم که ناگهان چه می بینم! خرس عروسکی بچگیم را پیدا کردم!
... [مشاهده متن کامل]
### 2. Unexpected Arrival
EN: He said he wouldn’t come, but lo and behold, he showed up at the party!
FA: گفته بود نمی آید، اما نگو که. . . در مهمانی حاضر شد!
### 3. Ironic Situation
EN: She criticized lazy people, and lo and behold, she overslept the next day!
FA: از آدم های تنبل انتقاد کرده بود، و عجب! روز بعد خودش خواب ماند!
### 4. Finding Lost Items
EN: I searched everywhere for my keys, and lo and behold, they were in my pocket!
FA: همه جا را گشتم تا کلیدها را پیدا کنم، و ناگهان چه می بینم! توی جیبم بودند!
### 5. Weather Surprise
EN: The forecast said sunny skies, but lo and behold, it started raining!
FA: هواشناسی هوا را آفتابی پیش بینی کرده بود، اما نگو که. . . باران شروع شد!
### 6. Tech Glitch Irony
EN: The IT guy said the system never crashes, and lo and behold, it crashed!
FA: متخصص آی تی گفته بود سیستم هیچوقت خراب نمی شود، و چه دیدیم! سیستم از کار افتاد!
### 7. Hidden Talent
EN: My shy cousin never sings, but lo and behold, she won the karaoke contest!
FA: پسرعموی خجالتی ام هیچوقت آواز نمی خواند، اما ناگهان چه می بینم! مسابقه کارائو را برد!
### 8. Unexpected Success
EN: He applied as a joke, and lo and behold, he got the job!
FA: برای شغل درخواست داده بود شوخی اش بود، اما عجب! استخدام شد!
### 9. Animal Antics
EN: I left food on the table, and lo and behold, the cat ate it all!
FA: غذا را روی میز گذاشته بودم، و ناگهان چه می بینم! گربه همه اش را خورد!
### 10. Historical Irony
EN: They called it "unsinkable, " and lo and behold, the Titanic sank.
FA: به آن "غرق نشدنی" می گفتند، و چه شد! تایتانیک غرق شد.
- - -
### 📌 Key Notes:
- "Lo and behold" adds dramatic flair to surprises ( often ironic or funny ) .
- Persian equivalents:
- ناگهان چه می بینم! ( neutral )
- نگو که. . . ! ( colloquial )
- عجب! / چه دیدیم! ( emotional )
deepseek
behold : بنگر - ببین
FA: اتاق زیر شیروانی را تمیز می کردم که ناگهان چه می بینم! خرس عروسکی بچگیم را پیدا کردم!
... [مشاهده متن کامل]
FA: گفته بود نمی آید، اما نگو که. . . در مهمانی حاضر شد!
FA: از آدم های تنبل انتقاد کرده بود، و عجب! روز بعد خودش خواب ماند!
FA: همه جا را گشتم تا کلیدها را پیدا کنم، و ناگهان چه می بینم! توی جیبم بودند!
FA: هواشناسی هوا را آفتابی پیش بینی کرده بود، اما نگو که. . . باران شروع شد!
FA: متخصص آی تی گفته بود سیستم هیچوقت خراب نمی شود، و چه دیدیم! سیستم از کار افتاد!
FA: پسرعموی خجالتی ام هیچوقت آواز نمی خواند، اما ناگهان چه می بینم! مسابقه کارائو را برد!
FA: برای شغل درخواست داده بود شوخی اش بود، اما عجب! استخدام شد!
FA: غذا را روی میز گذاشته بودم، و ناگهان چه می بینم! گربه همه اش را خورد!
FA: به آن "غرق نشدنی" می گفتند، و چه شد! تایتانیک غرق شد.
- - -
- ناگهان چه می بینم! ( neutral )
- نگو که. . . ! ( colloquial )
- عجب! / چه دیدیم! ( emotional )
بیا و ببین
اصطلاح، ظنز آمیز
بفرما، اوه عجب، یهویی، در کمال تعجب و ناباوری
... [مشاهده متن کامل]
دیدی گفتم
در کمال تعجب
در کمال ناباوری
در کمال ناباوری
و با کمال تعجب - عجیب آن که
یِهو ( خیلی عجیب و غریب رخ دادن )
عجب!، بفرما!، نگفتم!، دیدی حالا!