living standards

جمله های نمونه

1. Cheaper housing would vastly improve the living standards of ordinary people.
[ترجمه گوگل]مسکن ارزان‌تر به‌شدت استانداردهای زندگی مردم عادی را بهبود می‌بخشد
[ترجمه ترگمان]خانه های ارزان تر استانداردهای زندگی مردم عادی را بهبود خواهند بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Living standards have improved over the last century.
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی در طول قرن گذشته بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زندگی در قرن گذشته بهبود یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the shanty towns there are very poor living standards.
[ترجمه گوگل]در شهرک های حلبی نشین استانداردهای زندگی بسیار ضعیفی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در the، استانداردهای زندگی بسیار ضعیفی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Living standards improved rapidly during the post-war boom.
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی در دوران رونق پس از جنگ به سرعت بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]استانداردهای زندگی در دوران پس از جنگ به سرعت پیشرفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our high living standards cause our present population to consume 2percent of the world's oil.
[ترجمه گوگل]استانداردهای بالای زندگی ما باعث می شود که جمعیت فعلی ما 2 درصد نفت جهان را مصرف کنند
[ترجمه ترگمان]استانداردهای بالای زندگی ما باعث شده است که جمعیت کنونی ما ۲ درصد از نفت جهان را مصرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government's economic policies have further depressed living standards.
[ترجمه گوگل]سیاست های اقتصادی دولت باعث کاهش بیشتر استانداردهای زندگی شده است
[ترجمه ترگمان]سیاست های اقتصادی دولت استانداردهای زندگی را بیشتر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These figures clearly show the difference in world living standards .
[ترجمه گوگل]این ارقام به وضوح تفاوت استانداردهای زندگی در جهان را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این ارقام به وضوح تفاوت در استانداردهای زندگی جهانی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An improvement in living standards could be years away.
[ترجمه گوگل]بهبود در استانداردهای زندگی ممکن است سال ها دورتر باشد
[ترجمه ترگمان]یک بهبود در استانداردهای زندگی ممکن است سال ها طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There's been a decline in the living standards of old people.
[ترجمه گوگل]سطح زندگی افراد مسن کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]در استانداردهای زندگی افراد مسن رو به کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Price changes must not adversely affect the living standards of the people.
[ترجمه گوگل]تغییرات قیمت نباید بر استانداردهای زندگی مردم تأثیر منفی بگذارد
[ترجمه ترگمان]تغییرات قیمت نباید تاثیری منفی بر استانداردهای زندگی مردم داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These figures clearly highlight the difference in world living standards.
[ترجمه گوگل]این ارقام به وضوح تفاوت در استانداردهای زندگی جهانی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این ارقام به وضوح تفاوت در استانداردهای زندگی جهانی را مشخص می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Already low living standards have been worsened by stringent economic reforms.
[ترجمه گوگل]استانداردهای پایین زندگی از قبل با اصلاحات سختگیرانه اقتصادی بدتر شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر استانداردهای زندگی پایین با اصلاحات شدید اقتصادی بدتر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The region enjoys the highest living standards in Europe.
[ترجمه گوگل]این منطقه از بالاترین استانداردهای زندگی در اروپا برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این منطقه از بالاترین استانداردهای زندگی در اروپا برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Higher living standards separate the older generation from their children.
[ترجمه گوگل]استانداردهای زندگی بالاتر، نسل بزرگتر را از فرزندانشان جدا می کند
[ترجمه ترگمان]استانداردهای عالی زندگی نسل پیرتر کودکان خود را از هم جدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• when you refer to living standards, you are referring to the level of comfort in which people live, which usually depends on how much money they have.

پیشنهاد کاربران

استانداردهای زندگی، زندگی بهتر
استاندارد های زندگی

بپرس